بفرمایید شعرم پا بگیرد(محمد حسین انصاری نژاد)
بفرمایید شعرم پا بگیرد(محمد حسین انصاری نژاد)
بفرمایید شعرم پا بگیرد(محمد حسین انصاری نژاد)
قنداقه اش را بست، حالا اصغرآماده است (زهرا بشری موحد)
کسوف (علی محمد مو’دب)
تشنه ام، جانِ فراتِ همه، آبم بدهید(فضل الله قاسمی)
از شیون و چنگ تو چنین فهمیدم/مرتضی تاجیک
رفتید و هنوز کربلا کرب و بلاست/احسان پرسا
ظهر است و امام شهدا مانده فقط/احسان پرسا
خورشید چه عاشقانه پیمان می داد/عبدالرحیم سعیدی راد
دل مسافر کویر درد می شود/سعید سلیمان پور ارومی
مانده بودم، غیرت حیدر به فریادم رسید/علیرضا قزوه
ای اهل کوفه رحمی این طفل جان ندارد/غلامرضا سازگار
به جرم عاشقی سر داد خورشید/ فضل اله قاسمی
لبی لرزان وچشمی مانده بر در/حجت اله بخشوده
کودکی درون گاهواره، غلت میزند/علی محمد مودب
در حوضهای آبی بسیار روشن شد/ علی محمد مودب