فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 31 فروردین 1403

ايمان كرخى

تصویر تست
تصویر تست

ايمان كرخى

ايمان كرخى, 
?ايمان كرخى؛ شاعر، ترانه سرا، مجسمه ساز و گوينده ى راديو
فرزند مرتضى؛ شاعر فولكولور ( نيشابورى)
✅متولد؛ نيشابور
١٣٦٣/٨/٦
✅تحصيلات ابتدايى؛ مشهد
ادامه ى تحصيلات در رشته ى علوم انسانى نيشابور
تا كارشناسى حقوق
✅آغاز به شعر گفتن؛١٣٧٦
✅هفت مقام نخست در مسابقات دانش آموزى شعر خراسان بزرگ و پنج مقام برگزيده ى كشورى از سال ٧٩ تا ٨٤ و…
✅چاپ دو كتاب شعر كودك
و پنج كتاب آماده ى چاپ در قالب هاى مختلف
✅برگزارى كارگاه هاى ادبى در نيشابور، اسفراين و مشهد
منتقد ادبى
✅دبير انجمن شعر سپنتا در دانشگاه پيام نور نيشابور از سال ٨٥ تا ٩٠
✅نويسنده ى ستون طنز در هفته نامه ى خيام نامه
ويراستار نشريه به مدت دو سال
✅دبير صفحه ى هنرى در هفته نامه ى خاتون شرق، يك سال
✅دبير انجمن شعر جوان نيشابور از سال١٣٩٣ كه تا امروز به طور فعال ادامه دارد…
1

“آقاى ايگرگ” مثل خيلى ها
يك شهروند خوب و معمولى ست
او واقعا از نيمه ى هر برج
تا آخرش درگير بى پولى ست

يك بچه دارد درس خوان اما
شاگرد غير انتفاعى نيست
همسايه هايش معتقد هستند
آقاى ايگرگ اجتماعى نيست

هر روز را تا شب سر كار است
قهر است با وى روز تعطيلى
هم هشت سال دوره ى محمود
هم هشت سال جنگ تحميلى

از رفت و آمدهاى او در شهر
برداشت هاى بى شمارى هست
او از خلايق نا اميد اما
از او هميشه انتظارى هست

بايد همان طورى كه خاموش است
روشن ترين فرياد هم باشد
از او به عنوان مثال امروز
مى خواستند آزاد هم باشد

شركت كند در انتخابات و
روشن كند نوع تهاجم را
باور ندارم آن كه آن بالاست
نشنيده باشد حرف مردم را

بعد از گذشت سى و اندى سال
فهميده خيلى چيزها از دهر
نيك و بدى هاى فراوانى
آموخته از مردم اين شهر

فهميده حتى لطف خيلى ها
با چشم هايش از سر لج بود
آن ميخ از آغاز لغزنده
آن تابلو هم راستش كج بود

تنهايى و دلتنگى اش يك عمر
با رنج، مشغول هم آوايى ست
او سى و اندى سال دلتنگى
او سى و اندى سال تنهايى ست

از آن طرف هم، ديده با يك دوست
يك شات كافى ميكس يعنى عشق
شعرى تتو كرده به بازو كه؛
“ايگرگ كنار ايكس يعنى عشق”

يعنى تو را اى حس آرامش
احساس بايد كرد سلولى
سخت است در ايام ما باشى
يك شهروند خوب و معمولى…

٩٧/٢/١٠
2
٢?هم خون

در آسمان خود از واژه ها ستون دارى
دلى به وسعت درياى نيلگون دارى

تو آسمانى و درياست عكس تو در آب
پر از كلامى و معناى واژه گون دارى

تو كه زبان خودت را نگه نداشته اى
چه انتظارى از ين مردم زبون دارى؟

درون چشم تو آيينه اى ست سرگردان
كه شكل من تو هم آثارى از جنون دارى

ستاره در تو درونى ست مثل ماهى و آب
هزار كولى عاشق در اندرون دارى

اگر چه خسته اى از اهل شهر، بازِ سپيد
براى مردم اين ناحيه شگون دارى

فروردين ٩٦
نيشابور
كارگاه مجسمه ى خيال
___________________
3
٣٦?خيالْگردى

اگرچه نادرم اما نمانده بى تو شكوهم
غنيمت است بخوان فاتحه به فتح و فتوحم

تو رفته بودى و پيچيد مثل يك رز بى حال
گياه ملتهب ترس دور شاخه ى ى روحم

چنانكه پلك پريد و نگاه وا شد و فهميد
پيمبرى تك و تنها سوار كشتى نوحم

چه خوب معجزه هايم نتيجه دادو پس از آن
كسى شبيه جدايى اضافه شد به گروهم

به لاف لا زدم و هو، وضو گرفتم و رفتم
ولى جواب درستى به من نداد وضوهم

به كوه پايه وزيدم، عصا به دست و شبانى
سياه شد يد بيضا شكست پايه ى كوهم

وجوه مختلفم راه را به چند جهت بست
مگر نجات بيابد خيال گردى روحم

#ايمان_كرخى
٩٦/١/٨
_________________

4
?
گر چه از خزان آرزو پُره رگم
با بهار، خونمو عوض نمى كنم
من زبان سرخم و به هيچ صورتى
منطق جنونمو عوض نمى كنم

جاى دُرّ ولعل سنگ خاره مى كشم
روى سقف ميهنم ستاره مى كشم
پاك مى كنم شبو، دوباره مى كشم
رنگِ آسمونمو عوض نمى كنم

من، امير واژه هاى سخت و بى هلاك
پادشاه بى زمين و نعش بى مغاك
با كرور اشرفى و صد جَريب خاك
زخمى از قشونمو عوض نمى كنم

مى زنم به قلب كوهسار بى عبور
گوش مى كنم به ناله هاى بوف كور
با پرنسس ترانه هاى قصر دور
كولى درونمو عوض نمى كنم

ممكنه عوض كنم ستون ستونمو
پاى تو گذاشتم جنون و جونمو
تيشه ى خودم اگه بريزه خونمو
نقش بى ستونمو عوض نمى كنم

من، پرنده ى نشسته بر كتيبه ها
خسرو فصيح و لكنت خطيبه ها
با وعيد بالش زَر غريبه ها
خار آشيونمو عوض نمى كنم

٩٧/٥/٩
ايمان كرخى