فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 31 فروردین 1403

گفتار 8-شخصیت در داستان کوتاه

گفتار 8 شخصیت در داستان کوتاه

 
مقدمه
یکی از مهمترین مباحث داستان نویسی، بحث شخصیت پردازی است. به دو دلیل:
1_ روح و روان انسان، دنیایی بسیار پیچیده و ناشناخته است. غیر مادی بودن روح، باعث شده که بشر هیچ زمان، با ابزار علوم تجربی نتواند روح را تشریح کند.
2_ ارزش آدم ها در درجه اول، بستگی به تربیت روح و روان آنها دارد. یعنی بینش ها و گرایش های غیر مادی، پیچیده و متعالی بشر که هرگز در بین حیوانات مشاهده نشده، همان بینش ها و گرایش هایی است که منشا علم، دین، فلسفه، عرفان و اخلاق بوده اند. تمام این مقوله های غیر مادی که ریشه در روح و روان انسان دارند، همیشه شایسته بررسی و دقت نظر هستند.
«اهمیت شخصیت پردازی به حدی است که می توان گفت داستان بدون شخصیت پردازی مناسب، قطعا داستانی ضعیف است. 

تعریف شخصیت
شخصیت را در حوزه روان شناسی، تعریف کرده اند به:
مجموعه ای از صفات انسانی (نه یک صفت):
• که ثبات یافته اند و به آسانی تغییر نمی پذیرند.
• این صفات فقط در کنار همدیگر مجاورت ندارند، بلکه در تعامل (تاثیر گذار متقابل) بر یکدیگرند.
• این تعامل، تدریجی است.
• مستمر است.
• شخصیت هر فرد، یگانه و منحصر به خود اوست. شخصیت وجه تمایز و شاخص وجودی آدم هاست. یعنی عامل تفاوت بین افراد بشری است.
 
هر شخصیتی، در محیط خارج، نمودهایی دارد که از روی آن نمودها شناخته می شود.
• انتخاب ها: انتخاب شغل، همسر، دوست، کتاب، ورزش، سرگرمی، لباس
• عکس العمل ها: واکنش در مقابل شکست و موفقیت، نوع رفتار وی در مواجهه با مشکلات اجتماعی و عاطفی
• روابط اجتماعی: ارتباط با آدم ها، نحوه نشست و برخاست و رفتار
• گفتار: خیلی وقت ها، نحوه حرف زدن فرد، می تواند خیلی از وجوه درونی او را نشان دهد.
• اعتقادات: جهان بینی و ایدئولوژی

 
شخصیت پردازی در داستان
شخصیت ها اساس پیدایش و گسترش داستان هستند. در واقع نویسنده داستانش را بر پایه ی روابط و تعامل شخصیت های درون آن می نویسد. بنا بر این واضح است که خلق و پردازش شخصیت های داستان، یکی از مهمترین وظایف هر نویسنده ای است.
«احمد اخوت» در کتاب «دستور زبان داستان» شخصیت را اینگونه تعریف می کند: «شخصیت داستانی، معمولا انسانی است که با خواست نویسنده، پا به صحنه داستان می گذارد. با شگرد های مختلفی که نویسنده به کار می برد ویژگی های خود را برای خواننده آشکار می سازد، کنش های مورد نظر نویسنده را انجام می دهد و سر انجام از صحنه داستان بیرون می رود.»
 
شخصیت بازیگری است که باید از روی سناریوی طرح ، نقش خودش را در صحنه داستان بازی کند. اگر چه همه انسان ها در آفرینش ، سرشتی یکسان دارند. اما همه یک جور نیستند. هر انسان با انسان های دیگر تفاوت های زیادی دارد.

 
برای مهارت در شخصیت پردازی، دو نکته بسیار مهم است:
1_ تجربه کنیم: برای نویسنده ای که تازه می خواهد شروع به نوشتن کند، دقت در رفتار و منش آدم های دور و برش بسیار مهم است. مصالح نویسنده، مردمی هستند که در میان آنها زندگی می کنند و از آنها می نویسد. اشخاصی که برای داستان های خود بر می گزیند، باید از میان مردمی باشد که با آنها آشنایی دارد.
دانش نظری اگر چه ارزشمند است، اما به تنهایی کارگشا نیست و باید با دانش عملی همراه باشد. نویسنده ای که از مردم جدا می شود و در گوشه ای می نشیند و افکار و تصورات خود را از مردمی که آنها را نمی شناسد، به روی کاغذ می آورد، نمی تواند اثری قابل توجه خلق کند.
پس یادمان باشد برای اینکه بتوانیم شخصیت هایی باورپذیر خلق کنیم، باید به خصوصیات اخلاقی و رفتار آدم های دور و برمان توجه کنیم. زیاد توجه کنیم. وقتی به یک مهمانی می رویم، به جای آنکه نقل مجلس بشویم و مدام خاطره تعریف کنیم و بدون توجه به دغدغه های مختلف آدم ها، سعی کنیم همه را با حرف های مان بخندانیم یا حیرت زده کنیم، بیشتر بکوشیم به رفتارهای متفاوت آدم ها توجه کنیم. به منش و سلوک آنها دقت کنیم. ببینیم هر کدام از آنها، در یک موقعیت مشابه، چه رفتار متفاوتی می توانند داشته باشند. هر یک از آنها، وقتی شگفت زده می شوند چه عکس العملی نشان می دهند. وقتی عصبانی می شوند چه می کنند. تا وقتی که در رفتار های آدم ها دقیق نشویم، نمی توانیم شخصیت های کاملی خلق کنیم و همه جنبه های لازم برای شخصیت پردازی را در داستان خود، لحاظ کنیم.
2_ زیاد مطالعه کنیم: در کنار تجربه شخصی، عنصر مطالعه و تحقیق هم بسیار مهم و ضروری است. بدیهی است که هیچ نویسنده ای در عمر کوتاه خود، نمی تواند به طور جامع و دقیق به شناخت کاملی از آدم ها دست پیدا کند. پس باید زیاد بخوانیم. خوب بخوانیم و داستان های خوبی بخوانیم.
 
در مقوله شخصیت پردازی، توجه به یک نکته لازم است. و آن اینکه شخصیت پردازی در داستان کوتاه، با شخصیت پردازی در رمان بسیار متفاوت است. در رمان، فضای کافی برای پرداختن به تمام زوایای فرد وجود دارد. اما در داستان کوتاه، این امکان وجود ندارد. بلکه همین قدر که رفتار و گفتار آدم های داستان تناقض نداشته باشد، شاید کافی باشد، که البته رسیدن به همین عدم تناقض، به مهارت زیادی نیاز دارد.
 
چند توصیه برای پرداخت شخصیت
1_ تصور کردن یک فرد واقعی:
برای پرداخت شخصیت داستان، بهتر است که یک فرد واقعی را در نظر بگیریم. بعد تغییرات لازم را متناسب با طرح داستان، روی او پیاده کنیم. این امر باعث می شود که بتوانیم در شخصیت پردازی موفقیت بیشتری داشته باشیم. حتی اگر می خواهیم یک داستان افسانه ای بنویسیم و موجودی خلق کنیم که مانندش در جهان وجود ندارد، باز هم می توان از این روش استفاده کرد. یک نمونه بیرونی در نظر گرفت و به فراخور قصه، شخصیت او را تغییر داد. به این شکل می توان شخصیت های باورپذیر تری خلق کرد و راحت تر زوایای مختلف وجود او را به تصویر کشید.
 
2_ بهره گیری از تخیل:
در ادامه آنچه در توصیه قبل اشاره شد، باید اضافه کرد که بدون بهره گیری از تخیل و صرفا اکتفا کردن به بیان واقعیت بیرون، نمی توان به نتیجه خوبی در داستان رسید. شاید لازم باشد مصالحی را که از دنیای واقعی گرفته ایم، با کمک تخیل تغییر دهیم. خصوصیاتی را حذف کنیم و چیزهایی را اضافه کنیم تا داستان مان، شکل بهتری به خودش بگیرد و شخصیت مان، همان شود که در داستان به آن نیاز داریم.
 
3_ بازیگری مکتوب:
بازیگری مکتوب یعنی اینکه ما کاملا در جلد اشخاص داستان فرو برویم و در شرایط مختلف داستان، به جای آنها بازی کنیم. رفتار آنها را پیش بینی کنیم و خودمان را به جای آنها بگذاریم.
 
4_ توجه به تعداد اشخاص داستان:
تعداد اشخاص داستان به چند چیز بستگی دارد.
_ حجم داستان
_ وسعت ماجرا
_ وسعت مکانی و فیزیکی داستان
واضح است که در یک داستان کوتاه پنج صفحه ای نمی توان از بیست شخصیت استفاده کرد. اما همین بیست نفر، ممکن است برای یک رمان سیصد صفحه ای خیلی هم کم باشند. باید حواسمان باشد که آدم های اضافه وارد داستان کوتاه نکنیم. داستان را با تعدادی آدم بی کار شلوغ نکنیم. هر کسی در داستان باید عهده دار مسئولیتی باشد. به قول معروف باید به درد ما بخورد.
 
5_ پرهیز از آوردن شخصیت های مشابه:
اصولا قرار دادن شخصیت های مشابه، به لحاظ اعتقادات و گفتار و عمل، باعث می شود که داستان از کشمکش و تضاد خالی شود. هر فرد در داستان ما، باید خصوصیاتی خاص خودش را داشته باشد و کارهایی منحصر به فرد انجام دهد.
 
6_ استفاده نکردن از شخصیت های مطلق:
مطمئنا خیلی شنیده اید که یک شخصیت سیاه و یا سفید است و حتما این را هم شنیده اید که بهتر است شخصیت ها خاکستری باشند. واقعیت هم همین است. در دنیای پیرامون ما، چند نفر وجود دارند که بدِ بد باشند و یا خوبِ خوب؟ البته خلق شخصیت های مطلق، برای نویسنده، راحت و کم دردسر است. اما فراموش نکنیم که حقیقت، چیز دیگریست.