آن پرده برانداز، که ما نور پرستیم
آن پــرده بــرانـداز، کـه مـا نـور پــرسـتــیـم | مسـتـور چـرایی؟ چـو نه مسـتـورپـرستـیم |
غـیـری اگـر آن روی بـه دوری بــپـرسـتـیـد | مــا صــبــر نـداریـم کــه از دور پــرســتــیـم |
خـلـق از هوس حـور طـلـب گـار بـهشـتـند | وانگاه بـهشـتـی تـو، که ما حـور پـرسـتـیم |
ما را غـرض از دیدن خـوبـان صـفت تـسـت | گـر بــهـر تـجـلـی بــود، ار طـور پــرسـتـیـم |
روشن بـه چراغی شده هر خانه که بینی | مـا نـور تـو بـینـیـم و هـمـان نـور پـرسـتـیـم |
زان خـرمگـسـان دور، کـه ما نوش لـبـت را | زنـار فـرو بــسـتــه چــو زنـبــور پــرسـتــیـم |
کــوتــه نـظــران روی بــه گــلــزار نـهـادنـد | مـاییـم کـه آن نـرگـس مـخـمـور پـرسـتـیـم |
بـا هجـر تـو ممکـن نشـد اندیشـه شـادی | کین ماتم از آن نیست که ما سور پرستیم |
اصحاب ضلال از بت و از خشت چه بینند؟ | در صدر نشـین، تـا بـت مشـهور پـرسـتـیم |
گر کفر بـود کشـتـن نفسـی، بـه حـقیقت | مـا نـفـس کـشـان کـافـر کـافـور پـرسـتـیـم |
امروز که گشت اوحـدی از هجـر تـو رنجـور | بـیـرون نـتـوان رفـت، کـه رنـجـور پـرسـتـیم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج