تا بر آن عارض زیبا نظر انداخته ایم
تــا بــر آن عـارض زیـبــا نـظـر انـداخــتــه ایـم | خـانه عـقـل بـه یک بـار بـرانـداخـتـه ایم |
بـــر دل مــا دگــر آن یــار کــمــان ابـــرو تــیــر | گو: مینداز، که ما خود سپر انداخته ایم |
هیچ شک نیست که: روزی اثری خواهد کرد | تیر آهی که بـه وقت سحر انداختـه ایم |
ای کـه قـصـد سـر ما داری، اگـر لایق تـسـت | بـپـذیرش، که بـه پـای تو در انداخته ایم |
بـــه جـــفــا از در خـــود دور مــگــردان مــا را | تـا بـجـوییم دلـی را کـه در انداخـتـه ایم |
قـدر خـاک درت اینـهـا چـه شـنـاسـد؟ کـه آن | تـوتـیاییست که ما در بـصر انداخـتـه ایم |
اوحــدی راز خــود از خــلـق نـمـی پــوشـانـد | گو: بـبـینید که: ما پـرده در انداختـه ایم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج