شماره ٤٠٥: به فکر عاقبت عاشق نه از غفلت نمی افتد
نوشته شده در . ارسال شده در صائب تبریزی حرف (د-ز)
بـه فـکر عـاقـبـت عـاشـق نه از غـفـلت نمی افـتـدکـه محـو او بـه فـکـر دوزخ و جـنت نمی افـتـدچــنـان در روزگـار حــســن او شــد عـام حــیـرانـیکه سـیما...بـه فـکر عـاقـبـت عـاشـق نه از غـفـلت نمی افـتـد | کـه محـو او بـه فـکـر دوزخ و جـنت نمی افـتـد |
چــنـان در روزگـار حــســن او شــد عـام حــیـرانـی | که سـیماب از کـف آیینه از حـیرت نمی افـتـد |
ازان چـیده اسـت از دل تـالـب مـن شـکـوه خـونـین | که در خلوت به دستم دامن فرصت نمی افتد |
بـه خـدمـت نیسـت ممکـن رام کـردن بـی نیازان را | وگرنه بـنده شـایسـتـه کم خـدمت نمی افتـد |
در آن مـحـفـل کـه دلـهـای سـخـنـگـو روبـرو بـاشـد | زخـاموشی گره در رشتـه صحـبـت نمی افتـد |
حـصـاری نـیـسـت چـون افـتـادگـی اربــاب دولـت را | بـه این وادی کسی کافتـاد از دولت نمی افتد |
همین بـس شاهد بـی حاصلی و بـی سرانجـامی | کز این نه آسـیا هرگز بـه ما نوبـت نمی افـتـد |
چه غواصی است کز دریا به کف خرسند می گردد | بـه دستـی کز تـماشا گوهر عبـرت نمی افتـد |
مـرا زد بـر زمـیـن گـردون سـنـگـین دل، نـمـی دانـد | که گر بـر خاک افتـد گوهر از قیمت نمی افتـد |
چــنـان شــد زنـدگــانـی تــلــخ در ایـام مــا صــائب | کـه کـافـر را بـه آب زندگی رغـبـت نمی افـتـد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج
- «
- 1
- 2
- 3
- 4
- 5
- 6
- 7
- 8
- 9
- 10
- 11
- 12
- 13
- 14
- 15
- 16
- 17
- 18
- 19
- 20
- 21
- 22
- 23
- 24
- 25
- 26
- 27
- 28
- 29
- 30
- 31
- 32
- 33
- 34
- 35
- 36
- 37
- 38
- 39
- 40
- 41
- 42
- 43
- 44
- 45
- 46
- 47
- 48
- 49
- 50
- 51
- 52
- 53
- 54
- 55
- 56
- 57
- 58
- 59
- 60
- 61
- 62
- 63
- 64
- 65
- 66
- 67
- »
- «
- 1
- 2
- 3
- 4
- 5
- »