سعیده طباطبایی
بنام ساقی عاشق
که مستانه نگاهش را
چه دزدانه فدای یار میراند
ولی این راز پنهان را
فقط جام می و
لبهای پُر انکار میداند
حواست هست آن راوی
ته فنجان فالت را
که با دستان لرزانش
تو را از طالع تلخت
بترساند ومیداند
که از روز ازل با سرنوشت شوم درگیری
تمام قهوه های شهر نا مَردند،
بیا راوی ته جامِ شرابِ پُر زلِرتش را
بخان شاید امید دیگری باشد
ولی افسوس وصد افسوس……
سعیده طباطبایی( تبسم)
بخش شعر نیمایی | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران