فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 اردیبهشت 1403

چکنم طایفه ی من همه عاشق بودند

حسین دلجویی


آمدم در نگهت جان بسپارم ،که نشد
بر لبت حادثه بوسه بکارم  ، که نشد
/

آمدم خیره به چشمان سیاهت شوم و
رمز آرامش خود را بشمارم که نشد

/
چکنم  طایفه من  همه  عاشق  بودند
تا شود عشق همه ایل و تبارم،که نشد

/
آمدم تا که مگر فاصله ها خط بزنم
بسکه از فاصله هایم گله دارم ،که نشد

 /
آمدم تا که مگر عشق به سامان برسد
زیر جمع من و تو، ما بگذارم، که نشد

/
چه کنم شاعر و تنهایی و غم، مانوسند
آمدم اشک بر این شعله ببارم ،که نشد

/
آمـدم تا کـه مگر عشق به خلوت ببرم
منکه درخلوت خودجزتو ندارم،که نشد

/
آمـدم غنچه ی لب های تو را شعر کنم
این دل خسته به دستت بسپارم ،که نشد

 حسین دلجووو

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: سایت شعر ایران