فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 1 اردیبهشت 1403

جعفر حبیبی (تنهای بی سنگ صبور) – تزریقِ ناشنیده ها

دورم بریز… شعرِ مرا دورتر بریز
غیر از تو هیچ چیز مهم نیست… هیچ چیز!
■■
قبل از تو تشنه بودم و بعد از تو تشنه تر…
باری! ببار بر سرم ای ابرِ در گریز

ای قهرمانِ گم شده در متن داستان
ای شیشه ی شکسته ی این شهرِ سنگ خیز!

تزریق کن تمام غمت را درون من
تا که “خراب” تر شود این شاعرِ مریض!!

بین دو دستِ سِر شده خود را مچاله کن
حالا یواااش در بغلم گریه کن عزیز

ما را نمی شود کسی از هم جدا کند
وقتی که زندگی نتوانست، مرگ نیز…

ج.ح

96/09/12
______________________________
پ.ن: هیچ چیزت را به من نگو!
هیچ چیزت را به من نده لطفاً!
بگذار گمانِ گندمِ نگاهت
در ذهنِ لهجه دارِ من
با شک به هستی عجین شود
ش.ن

شاعر جعفر حبیبی (تنهای بی سنگ صبور)

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو