فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 31 فروردین 1403

حسین عباسی مود – بنازم چشم مستت را


بر این بیراهه ی دنیا , چراغی بر نمی گیرد
ز رَه گم کرده گان حتی , نشانی بر نمی گیرد
.
ندارم تحفه جز جانی , که از شوق تو می سوزد
امان از حالِ درویشی , که آهی سر نمی گیرد
.
چنانم بیخود از خویشم , که ساقی در عجب مانده
چه نوشاندی که او ما را , به جامی بر نمی گیرد
.
(* چه خوش صیدِ دلم کردی , بنازم چشم مستت را
که کَس مرغان وحشی را , از این خوشتر نمی گیرد *)
.
به زیر تیغِ مژگانت , تمام شهر تسلیم اند
که بُرّا تَر ز چشمانت , سلاحی در نمی گیرد
.

.
نمی بینی چه بد حالم? , بزن تیرِ خلاصت را
که این مجنونِ دل خون را , طبیبی سَر نمی گیرد
.
طریق و رسمِ مه رویان , چنین باشد گناهش نیست
که از حالِ نِزار ات مود , سراغی گر نمی گیرد

شاعر حسین عباسی مود

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو