فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 31 فروردین 1403

کیومرث خزایی – عشق

سبک مران مرا ، فدایی عشقم نه گدای آن ؛
من می نهم بر سر عاشقی آسان سر و جان .

شیرین نه یی اگرتو ، فرهادکه هستم واستوار،
فرخ لقانیستی مباش ، هستم که امیرارسلان.

دلم نفرت از کار لیلی بی وفا ، آنزمان گرفت ،
بشکست کاسه مجنو ن ،ازبرای خندیدن دیگران .

تقدیر من اگرچه کامرانی است و عشق ورزیدن،
خواری نمی گزینم و، بی اعتنا به خویش نمی توان .

حور بهشتی را من از خدای طلب نمی کنم تامگر،
سر می ننهم بدین خواسته حتی به سوی آسمان.

گویی که ، در دیارعاشقی ،خاکساری است شرط،
کو خاک پاک به سرکنم ؟ کجاست معشوقه یی چنان؟

آن عاشقی که اگر فکند به کارو ببینم چه می شود،
جانا به جان خزایی که هرگزش ،عاشقی مخوان.

آذر 95

کیومرث خزایی .

شاعر کیومرث خزایی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو