من خود نمی روم دگری می برد مرا
من خود نمی روم دگری می برد مرا
نابرده باز سوی تو می آورد مرا
كالای زنده ام كه به سودای ننگ و نام
این می فروشد آن دگری می خرد مرا
یك بار هم كه گردنه امن و امان نبود
گرگی به گله می زند و می درد مرا
در این مراقبت چه فریبی است ای تبر
هیزم شكن برای چه می پرورد مرا ؟
عمری است پایمال غمم تا كه زندگی
این بار زیر پای كه می گسترد مرا
شرمنده نیستیم ز هم در گرفت و داد
چندانكه می خورم غم تو ، می خورد مرا
قسمت كنیم آنچه كه پرتاب می شود
شاخه گل قبول تو را ، سنگ رد مرا
www.shaer.ir