فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 1 اردیبهشت 1403

درد و دل یک موش آزمایشگاهی

آخر من چه گناهی کرده ام که باید یک موش آزمایشگاهی باشم؟
این آدم های خودخواه اصلا به موش های آزمایشگاهی اهمیت نمیدهند انگار نه انگار که ما هم موجودات زنده هستیم و حق حیات داریم این انسان های به نظرخودشان دانشمند و در واقعیت احمق هرماده ای را به بدن ما موش های آزمایشگاهی تزریق می کنند و اصلا اهمیت نمیدهند که در ماه چند موش میمیرند و فقط می گویند برای رشد علم هزینه ای لازم است و باید این هزینه را پرداخت ;خب اگر اعتقاد دارید باید هزینه بپردازید این داروها را روی خود انسان ها امتحان کنید ما موش ها که نباید قربانی حرص و هوس انسان ها برای رشد علم بشویم.
گاه این احمقان دانشمند نما چون فیل به ما می خورانند که مانند بادکنک تا مرز ترکیدن می رویم و گاه اینقدر گرسنگی مان می دهند که چون کاغذ مچاله می شویم این چه وضعی است ;شما که به خودتان می گویید آدم پس مثل آدم به ما غذای درست و حسابی بدهید.
فکر کنم اگر یک کرسی در مجلس باید برای حیوانات در نظر گرفته شود خیلی خوب است چون این آزمایشگاه های آدم ها که به آن می نازند از این زندان هایی که در آنها شکنجه های وحشیانه وجود دارد بدتر است ولی کو گوش شنوا و چشم بینا ؟!؟!؟!
بنده به چشم خود دیدم که موش ها را می گرفتند خونشان را در شیشه می کردند یا یک روز دارویی به یکی از دوستانم دادند که بیماری گرفت و دو روز بعد مرد.
در پایان سخن می خواهم خواهش کنم در سازمان ملل یک فکر جهانی در مورد اذیت موش ها در آزمایشگاه ها بکنند .

نویسنده : علی زنگنه

بخش داستان کوتاه | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو