فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 31 فروردین 1403

نگاهی به “بدون شرح” سروده ی آرزو احمدی

خانم احمدی، دیر به دیر می نویسد. اما وقتی که سروده ای را منتشر می کند، تأخیر طولانی اش در انتشار توجیه می شود. شعر های او جرم حجمی بالایی دارد.

نوشته ی حاضر، قصد عرض اندام ندارد. نمی خواهد بگوید فقط همین است که من می گویم. می گوید، این هم هست! شرحی را که جناب بهزادی فر روی این کار نوشته است خواندم و آن را ارزشمند یافتم. در موارد متعددی با ایشان اشتراک عقیده دارم. شاید بشود گفت آنچه را که می نویسم در واقع موازی و همراستا با شرح ایشان است.

ابتدا شعر را می نویسم، سپس مروری به نظرات مندرج در پای شعر و در پایان، برداشت خودم را تقدیم دوستان می کنم. منتظر دست گیری عزیزان می مانم.

نام شعر: بدون شرح …

بدنه ی شعر:

آیه به آیه؛ صبر!!! می شوم ..
قُرآن؛ تمام می شود ..!!!
“من” می مانم و …
یک دنیای ِ بی دین ..!!

ملاحظه: در اصل شعر
1- در کلمه “صبر”، روی حرف /ب/ علامت سکون گذاشته شده است. من نتوانستم و ندانستم این علامت را با فشاردادن چه کلید ترکیبی روی کیبورد احضار کنم. در منوی Insert هم چیزی نیافتم.
2- فاصله ی بین سطر 3 و 4 بیشتر از فاصله ی بین دیگر سطرهاست.

توجه: شاید برخی خرده بگیرند این همه وسواس برای چیست؟ در پاسخ باید بگویم برای امانت. نوشته ای که شاعر در اختیار می گذارد یک امانت است و من مؤظف هستم آن را بی کم و کاست بازنویسی کنم. ممکن است موردی در نگاه من جزئی به چشم بیاید اما دوست دیگری دریافت های ارزشمندی از همان مورد داشته باشد.

مروری بر نظرات:
با توجه به اینکه این امکان وجود دارد برخی از بازدیدکنندگان شعر حاضر را در صفحه ی متعلق به شاعر نخوانده باشند، طبیعتا ً نظرات موجود را هم ندیده اند. به همین خاطر، همچنین به پاس قدردانی از افرادی که به نظر دهی حاضر می شوند، نظراتی را که بطور مشخص یا تلویحی وجهی از کار را نشانه رفته اند ذیلا ً در اختیار می گذارم. ذکر نظرات بر پایه ی ترتیب تاریخ ثبت آنها از قدیم به جدید است.

حسین جباری: دارم تلاش می کنم بین مفاهیم مذهبی- فلسفی (و با توجه به رشته ی شما: روانشناسی) و مفهوم شعر ارتباطی برقرار کنم، …

شفیقه طهماسبی: تصور می کنم واژه های “آیه، قرآن و دین” بخاطر داشتم ایهام به معنای بعید آنها مد نظر شاعر محترم بوده … که کنایه از صبر و تحمل می باشد و ربطی به مذهب و عبادت و … ندارد. گویا شعر شما پاسخی بود به این ضرب المثل: ” گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی!”

قاسم بیابانی: کوتاهی بسیار طولانی ( یک دنیای بی دین). حتمن نباید از واژگان پیچیده برای یک شعر ساده و در عین حال پیچیده استفاده کرد.

مسیحا بهروز الهیاری: لحنت انگار در همه ی نوشته هایت دنبال گمشده ای ست …

مهیار سنائی: در اجتماعی که من می زی ام، هستند، افرادی که موجبات پریشانی و رنج و ملال را فراهم می سازند. چاره نیست! تنها راه نجات صبر است. چون ختم قرآن که در مسجد صورت می پذیرد! صبر می کنم تا بسان قطره در خاک یکی یکی فرو بشوند! آنوقت من می مانم و جامعه ای عاری از زشتی و پلیدی، و جمع کثیری که عاشقانه دوستش خواهم داشت ..، که اگر فرصتی (عمر) برای زیستن باقی مانده باشد … البته جامعه می تواند به برخی فضاها نیز ربط داده بشود! برای نمونه، سایت شعر نو.

محمد رادمان: با اینکه نوشه اید بدون شرح، ولی مگر می شود سروده ی شما را بدون شرح خواند؟! از نظرات مختلف دوستان این حرف من تأیید می شود!

شادان شهرو بختیاری: مشکل اینجاست که همه این کار را می کنند (یعنی صبر می کنند) و از این صبر کردنشان هیچ گشایشی اتفاق نمی افتد و دنیای همچنان بی دین باقی می ماند. بعضی وقت ها با خودم می گویم اینکه می گویند: خدا با صابران است / همیشه آنطور که ما فکر می کنیم نیست. درست است که خدا با صابران است ولی نه اینکه هر تعللی و درنگی و عدم تحرکی و رکودی و سکونی وو … را (صبر) بنامیم…

غلامحسین جمعی: صرف نظر از ارزشگزاری باورها که نه وظیفه ی ماست و نه حق دخالت داریم، کارتان از نظر شعر و هنر زیبنده و زیبا و درخور و به کوتاهی آهی بود که بلندای البرز را نیز در هم می شکند.

علی اکبر سلطانی: کلید واژه ی شعرتان به نظرم در واژه ی “صبر” گنجونده شده … که نتیجه اش بجای اینکه خوب باشد، به شیرینی منجر شود، آن چیزی نمی شود که دلخواهش بوده … به قولتان ” من می مانم و … یکی دنیای بی دین!”

رضا جوکار: برداشت شخصی من از شعر شما، تحولات و اتفاقاتی ست که در جهان اسلام امروزه در حال رخ دادن است و کسانی که حافظ قرآن (مسلمان نما) هستند دست به کشتار مردمان می زنند.

امیر حسین مقدم: حرف هایم با خودم به گور خواهند رفت …

امید یاری: آنچه از بی مهری های زمان که هرگز تمام شدنی نیست بنام بی دینی و پس از بستن قرآن و به پایان بردنش نام بردید، چالشی برانگیخید چالشی …

محمد ترکمان: از یک علامت گاه چندین صفحه می توان نوشت … شبیه همان « سکون » که بر “صبر” و آن / ُ / (ضمه) که روی /قاف/ قرآن و دیگر نشانه ها که در همین کوتاه و حجیم بانو احمدی حاضر … نشسته … و بهت بهت ما ها را نگاه می کنند؛ … اگر بگویم که این اثر بانو احمدی یک اعتراض بسیار شدید است نمی دانم ولی چه … کِه … و کجا را نشانه گرفته …؟ نگارنده انگار در هاله ای از صبر … سکوت … مقاومت … انتظار … یا احیانا ً برخی تهمت و نارواهای فرد یا افردی بی دین قرار گرفته و دیگر به ستوه آمده و لب می خواهد بگشاید … یعنی لب گشوده است … و این خود یک فریاد است …

امیر حسین زمان: متاسفانه دین نمابودن چه بلاهایی که بر سر مردم نیاورد! در قرآن به صبر و شکیبایی اشاره ی زیادی شده اما هرگز بر ظلم سکوت کردن نیست. شما کمی صبر آن را با معنای دیگری اشتباه گرفتید، التبه بیشتر به نظر می رسد دست مایه ی طنز قرار داده اید. صبر بی پایانی ست که ایوب می خواهد!

مهری مهربان: کوتاه نوشته ای بسیار تأمل انگیز و با ارزشیست. البته هزار نکته ی باریک تر از مو اینجاست! وقتی آیه آیه صبر شدیم و قرآن تمام شد، (البته قرآن تمام نمی شود! این درک و توان ماست که حد، اندازه و محدودیت دارد!) سیمرغ می شویم و دنیایمان عوض می شود!! دنیای بی دین را پشت سر گذاشته ایم. عبارت : ” من می مانم و یک دنیای بی دین” را در تضاد با “آیه به آیه صبر می شوم” یافتم. با آیه آیه صبر شدن مشمول سخن مولانا می شویم:
بار دیگر از ملک پران شوم / آنچه اندر وهم ناید آن شوم
“ماندن ” ایستاییست، و “صبر می شوم” مفهوم پویایی و تحول. اگر در انتها “ماندیم” یعنی نشدیم آنچه هدف بود که باید “بشویم”. هنوز مرغیم و سیمرغ نشدیم، بین راهیم و به کوه قاف گیر کرده ایم!! و باید دید مشکل کجاست؟ و آیه های جا افتاده را یافت!

نظرات دوستان را خواندیم. هر کدام به جای خود درست و قابل دفاع است. شادان شهرو بختیاری، با رویکردی فلسفی – دینی سراغ کار رفته است، مهیار سنایی، در یک خوانش آزاد، به تأویل شعر نشسته است، مسیحا بهروز الهیاری در اشاره ای روانشناختی فتح باب می کند، رضا جوکار سراغ پرده ای می رود که روی کار کشیده شده است، شفیقه طهماسبی، قاسم بیابانی، علی اکبر سلطانی نگاهی واژه مدار به کار می اندازند، امیر حسین زمان بحث ژانر را پیش می کشد، مهری مهربان تحلیل متنی انجام می دهد و …

بنده هم از زاویه خودم وارد می شوم که ممکن است به تناسب، مشابهتی کم یا زیاد با یک یا چند دیدگاه مطرح شده توسط دوستان داشته باشد. بینابین نظرات مربوط به شرح جناب بهزادی فر، برخی از دوستان، شعر بودن این سروده را زیر سؤال بردند. عده ای آن را شعر دانستند و عده ای هم موضع سکوت اختیار کردند. بنده، از جمله ی کسانی هستم که به شعر بودن این سروده اعتقاد دارم و دلایل خودم را هم همانجا بطور خلاصه بیان کردم. نمی خواهم بر سر این موضوع بحث کنم، چراکه هم بسیار زمانبر می شود و هم اینکه در نهایت باز هر کسی ساز خودش را می زند.
*************************************************
می توان شعر را به دو برش قابل تقسیم دانست:

1- ماجرا
1- 1- آیه به آیه صبر می شوم
1- 2- قرآن تمام می شود

2- ماحصل
2-1- من می مانم و یک دنیای بی دین!

برش اول را ماجرا نامیدم زیرا یک دوره از حیات روانی و فکری شاعر را در زمان حال گزارش می کند. برش دوم را ماحصل نامیدم چراکه شاعر به بیان نتیجه و محصول دوره ی مورد اشاره می پردازد. در برش اول، استفاده از “آیه به آیه” می تواند تعبیر به تدریجی بودن، دقت، تکرار و در نهایت، پاکی نیت و اندیشه بشود. تدریجی بودن، دقت و تکرار با توجه با ساختمان “آیه به آیه” قابل استنباط است. این عبارت بر پایه ی الگوی زیر ساخته شده است:

اسم + حرف اضافه + اسم

ترکیبات مشابه این ساخت را می توان در عباراتی چون ذره به ذره، تکه به تکه، کلمه به کلمه، حرف به حرف و … دید. پاکی نیت و اندیشه هم علاوه بر ویژگی ساختمان مذکور، با عنایت به مفهوم “آیه” قابل استنتاج دانست. همانطور که همه می دانند “آیه” به هر یک از جملات قرآنی اشاره دارد که محدوده ی هر یک از پیش تعریف شده است. قرآن هم که جزء کتب آسمانی ست. کتاب آسمانی هم که لااقل به استناد صفتی که به آن متصف شده است “آسمانی” ست! یعنی والا، روشن، پاک، رهایی بخش، ناب و … است. پس وقتی شاعر برای توصیف حسی، حالتی، دوره ای ، … متعلق به خود از میان همه ی ترکیبات مشابه دیگر “آیه به آیه” را انتخاب می کند می خواهد پای صفاتی را پیش بکشد که در تملک آیات است. وی این صفات را به “صبر” تسری می دهد. یعنی نحوه و نوع صبر کردنش را بیان می کند. صبری که حضور مستمر دارد؛ “آیه به آیه”! صبری که سراسر تقدس و پاکی ست:

” آیه به آیه
صبر می شوم …”

این “صبر” چیزی ست که مدام تکرار و تکرار می شود. چراکه تعداد آیات از مرز ده، صد و هزار هم می گذرد! اگر شاعر نمی خواست روی مفهوم تدریجی و تکرار تأکید کند شاید اینگونه می نوشت:

یک آیه
صبر می شوم!

پس او می خواهد با بکارگیری ترکیب و عبارت “آیه به آیه” که نقش قیدی دارد روی ویژگی تدریجی و تکرار انگشت بگذارد. می خواهد خواننده اش بداند که این یک صبر دراز مدت و به تعبیری متراکم است. می خواهد خواننده اش حس کند که چنین صبری چه اندازه صبر می خواهد!

یک نکته اینجا حائز اهمیت است. شاعر می گوید: “صبر می شوم!”، نمی گوید: صبر می کنم!! یعنی با این کار یک همنشینی معمول را به هم می زند. در زبانشناسی بحثی مطرح است مبنی بر اینکه در ساخت افعال مرکب، واژگان درهمنشینی آزاد با همدیگر نیستند. برای مثال، در زبان فارسی، برای گزارش تودیع، می گوییم “خدا حافظی کرد”. نمی گوییم خدا حافظی گفت / خدا حافظی داد / خدا حافظی آورد و غیره. در تبدیل “صبر” از اسم به فعل نیز چنین حکایتی وجود دارد. در این تبدیل، “صبر” از بین گزینه های محتمله “کرد” را بر می گزیند:

صبر کردم!

اگر شاعر از این بیان استفاده می کرد، “صبر” ویژگی می شد که به هویت وی الحاق می گشت. او همان آرزو احمدی بود. فرد دیگری نشده است. آرزو احمدی است که صبر می کند. اما وی با نادیده گرفتن همنشینی مورد اشاره، اقدام به یک هنجار گریزی می کند تا در پناه آن بتواند معنایی جدید را خلق کند. معنایی که در همنشینی قبلی توان ظهور نداشت. او یک عنصر جدید را برای ساخت همنشینی معرفی می کند:

“صبر می شوم!”

در این همنشینی دیگر هویتی بنام آرزو احمدی وجود ندارد! آنچه وجود دارد “صبر” است!!
در ادامه می خوانیم:

قُرآن؛ تمام می شود ..!!!

واژه های آیه، قرآن و صبر، مؤانست خوبی با هم دارند و به همین دلیل بافت منسجمی به شعر بخشیده اند. نوعی سمت و سو هم به کلام می دهند. شما اگر تنها همین سه واژه را به افراد مختلفی بدهید و بخواهید با آنها یک جمله بسازند، فکر می کنم اکثر جملات دارای پیام و مضمونی همسان باشند. این یعنی جهتمندی.

در این سطر از شعر، اثر دشتخوش یک رخداد لایه ای می شود. یعنی در لایه ی اول یک اتفاق روی می دهد و در لایه ی دوم اتفاق دیگری! اتفاقی که در لایه ی اول روی می دهد این است: دوربین شعر از حالت زوم روی آیات خارج می شود و نمایی دورتر را ارائه می دهد. نمایی که در آن می بینیم کتابی بسته می شود؛ قرآن!

اتفاقی که در لایه دوم روی می دهد، فوق العاده عرفانی ست! من کاری ندارم که شاعر نماز شب می خواند یا موسیقی آمریکای لاتین گوش می دهد! نمی دانم شاعر با مضامین عرفانی قرابت دارد یا نه. به من ربطی ندارد. یک مسئله ی شخصی ست. اما چه بخواهیم چه نخواهیم در لایه ی زیرین این شعر و درست در همین سطر، یک رویداد عرفانی شکل می گیرد. شدت آن به قدری ست که اگر بنویسم احتمال تکفیر می رود! به همین خاطر، کناره می گیرم …
در ادامه، وارد برش دوم شعر می شویم:

“من” می مانم و …
یک دنیای ِ بی دین ..!!

برش دوم به لحاظ شیوه ی تولید به گونه ای ست که باعث شده است شعر دو چهره ی متضاد به خود بگیرد! یک بار نگاه می کنی چهره ی “دین” را می بینی، بار دیگر چهره ی “کفر”!! بسیار رندانه است. آنچه که این ویژگی را ایجاد کرده است، به اعتقاد من، فقط یک حرف است!! بله، یک حرف: “و”!
استفاده ی شاعر از حرف “و” بسیار تأمل برانگیز است. شاید بشود گفت یک استفاده ی جادویی ست! حرف “و” در واقع یک تکواژ دستوری ست. در غالب موارد از آن بعنوان حرف عطف یاد می شود و همراهی را می رساند:
من ماندم و تو! بقیه همه رفته بودند. > اینجا “من” و “تو” در کنار هم فرض می شوند.

اما گاهی نقش مقابله را ایفا می کند:
اگر باز هم تکرار کنی، من می مانم و تو! > اینجا “من” و “تو” مقابل هم فرض می شوند.
استفاده ی شاعر از “و” نقشی دوگانه به آن بخشیده است. اگر “و” را در معنای همراهی بگیریم، یعنی او هم مانند “یک دنیای بی دین” ایمانش را از دست می دهد. به عبارت دیگر به کفر می رسد.
اگر “و” را در معنای مقابله بگیریم، یعنی او بعنوان تنها کسی که ایمان آورده است در مقابل “یک دنیای بی دین” قرار می گیرد! این یعنی ایمانی یگانه!
حالا باید بگویم این شعر، سکه ایست که یک رویش کفر و روی دیگرش ایمان است! سکه ای که در هوا پرتاب شده و برای همیشه از این رو به آن رو، از آن رو به این رو بر می گردد!

در پایان، نکته ای را اضافه می کنم. به نظر می رسد شاعر اصرار زیادی در استفاده از برخی از علایم نوشتاری در این شعر دارد:

1- نقطه چین: پنج بار. یکی در عنوان و بقیه در انتهای تک تک سطر ها
2- علامت تعجب: سه بار. در سطرهای 1، 2 و 4. (البته اگر علامت تعجب های سه گانه ی سطر های 1 و 2 و 4 را منفرد حساب کنیم، مجموع رقم های تکرار به 8 می رسد)
3- نقطه ویرگول: دو بار. سطر 1 و 2.
4- گیومه: یک بار. سطر سوم

مجموع علایم:
مینیمم: 11
ماکزیمم: 16

سؤال این است:
چرا شاعر در یک شعر کوتاه از علایم نوشتاری با چنین فرکانس بالایی استفاده می کند؟
سخن پیرامون این شعر خاتمه نیافت! اما نه قرار است همه را من بگویم، نه می توانم بگویم. موضوعاتی که به آنها نپرداختم:

1- چرایی استفاده شاعر از عنوان “بدون شرح …”
2- نقش آرایش واجگانی در انتقال و تبیین پیام شعر
3- قالب شعر
4- جایگاه شعر در جامعه کنونی
5- ارتباط شعر و عرفان
6- ژانر
و …

بخش نقد ادبی | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو