فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 5 اردیبهشت 1403

درد سری می دهیم باد صبا را

درد ســری مــی دهــیـم بــاد صــبــا راتـا بـرسـاند بـه دوسـت قصـه ما رابــرســر کـویـش گـذر کــنـد بــه تــانـیبـا لب لعلش سـخـن کند بـه مداراپـیـرهـ…

درد ســری مــی دهــیـم بــاد صــبــا راتـا بـرسـاند بـه دوسـت قصـه ما را
بــرســر کـویـش گـذر کــنـد بــه تــانـیبـا لب لعلش سـخـن کند بـه مدارا
پـیـرهـن مـا قـبــا کـنـد بـه نـسـیـمـشبـرکـنـد از مـا دگـر بـه مـژده قـبـا را
مرهم این ریش کرد نیست، که عمریسـینه سـپـر بـوده ایم زخـم بـلا را
دنـیی و دیـن کـرده ایـم در سـر کـارشگردن و سـر می نهیم تـیغ و قفا را
ای بــت نــامــهـربــان، بــیـا و بــیـامــوزاز سـخـن مـن حـدیث مهر و وفـا را
پـای چـنین سـرزنـشـت ها چـو نـداریدست مزن عاشقان بـی سرو پـارا
عـیب زبـونی نـه لـایقـسـت،گـر از خـوددفـع نـدانـسـت کـرد تــیـغ قـضـا را
اوحــدی، از مـن بــدار دســت مـلـامـتمن چه کنم؟ کین ارادتست خدا را

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج