فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 1 اردیبهشت 1403

شماره ٤٤٢: چون سیاهی شد ز مو هشیار می باید شدن

ای که چون گل خنده بـر اوضاع عالم می زنیمـسـتـعـد گـوشـمـال خـار مـی بـاید شـدنهمـچـو صـائب صـحـت جـاوید اگـر داری طـمـعخـسـتـه آن نرگـس بـیمـار مـی بـ…

ای که چون گل خنده بـر اوضاع عالم می زنیمـسـتـعـد گـوشـمـال خـار مـی بـاید شـدن
همـچـو صـائب صـحـت جـاوید اگـر داری طـمـعخـسـتـه آن نرگـس بـیمـار مـی بـاید شـدن
چون سیاهی شد ز مو هشیار می باید شدنصبح چون روشن شود بیدار می باید شدن
عــمـرهـا کـار تــو بــا گـفـتــار بــی کـردار بــودبـعـد ازین کردار بـی گفـتـار می بـاید شـدن
بــرنـخـیـزد هـر کـه در قـیـد تـن آسـانـی فـتـادصـد بـیـابـان دو ازین دیوار مـی بـایـد شـدن
گـوهر آسـودگـی در حـلـقـه تـسـبـیح نـیسـتدر کــمــنـد وحــدت زنـار مـی بــایـد شــدن
تـا شـوی چـشـم و چـراغ عالمی چـون آفتـابخـاکـمـال کـوچـه و بــازار مـی بــایـد شـدن
چـشـم ها از شـبـنم گل وام می بـاید گـرفـتوالـه آن آتـشـین رخـسـار مـی بـایـد شـدن
تـا نـگـردی فـانـی از مـیـخـانـه پـا بـیـرون مـنـهزین مکان بی جبـه و دستار می بـاید شدن
چون زمین یک جا ستـادن می کند دل را سیاههمچـو مه گرد جـهان سیار می بـاید شدن

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج