ای پیک عاشقان اگر از حالم آگهی

ای پـیک عـاشـقـان اگـر از حـالم آگـهیروشـن بـگـو حـکـایت آن مـاه خـرگـهـیبـگـذر ز بـوسـتـان نـعـیـم و ریـاض خـلـدمــا را ز دوســتــان قــدیــم آور آگـ…

ای پـیک عـاشـقـان اگـر از حـالم آگـهی روشـن بـگـو حـکـایت آن مـاه خـرگـهـی
بـگـذر ز بـوسـتـان نـعـیـم و ریـاض خـلـد مــا را ز دوســتــان قــدیــم آور آگــهــی
وقت سحـر که بـاد صبـا بـوی جـان دهد جـان تـازه کـن بـبـاده و بـاد سـحـرگهی
ای مـاه شـب نـقـاب تـو در اوج دلـبــری و آهـوی شـیـر گـیر تـو در عـین روبـهـی
آزاد بــاشـد از ســر صـحــرا و پــای گـل در خانه هر کرا چو تو سروی بود سهی
گفـتـی که در کنار کشـم چـون کمر تـرا تـا کـی کـنـی بـهیچ حـدیث مـیان تـهی
زان آب آتـشی قدحـی ده که تـشنه ام گـر بـاده می دهی و بـبـادم نمی دهی
سلطان اگر چنانکه گناهی ندیده است بـی ره بـود کـه روی بــگـردانـد از رهـی
از پــا در آمــدیـم و نــدیــدم حــاصــلــی زان گـیسـوی دراز مگـر دسـت کـوتـهی
خواجو اگر گدای درت شد سعادتـیست بـر آسـتـان دوسـت گـدائی بـود شـهی

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج