سایه شدم و صدا کردم کو مرز پریدن ها دیدن ها ؟ کو اوج نه من دره او ؟ و ندا آمد : لب بسته بپو مرغی رفت تنها بود پر شد جام شگفت و ندا آمد : بر تو گوارا ب…
سایه شدم و صدا کردم
کو مرز پریدن ها دیدن ها ؟ کو اوج نه من دره او ؟
و ندا آمد : لب بسته بپو
مرغی رفت تنها بود پر شد جام شگفت
و ندا آمد : بر تو گوارا باد تنهایی تنها باد
دستم در کوه سحر او می چید او می چید
و ندا آمد و هجومی از خورشید
از صخره شدم بالا در هر گام دنیایی تنهاتر زیباتر
و ندا آمد : بالاتر بالاتر
آوازی از ره دور : جنگل ها می خوانند ؟
و ندا آمد : خلوت ها می ایند
وشیاری ز هراس
و ندا آمد : یادی بود پیدا شد پهنه چه زیبا شد
او آمد پرده ز هم وا باید درها ها و ندا آمد : پرها هم
کو مرز پریدن ها دیدن ها ؟ کو اوج نه من دره او ؟
و ندا آمد : لب بسته بپو
مرغی رفت تنها بود پر شد جام شگفت
و ندا آمد : بر تو گوارا باد تنهایی تنها باد
دستم در کوه سحر او می چید او می چید
و ندا آمد و هجومی از خورشید
از صخره شدم بالا در هر گام دنیایی تنهاتر زیباتر
و ندا آمد : بالاتر بالاتر
آوازی از ره دور : جنگل ها می خوانند ؟
و ندا آمد : خلوت ها می ایند
وشیاری ز هراس
و ندا آمد : یادی بود پیدا شد پهنه چه زیبا شد
او آمد پرده ز هم وا باید درها ها و ندا آمد : پرها هم
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج