شبی در بیابان مکه از بی خوابی پای رفتنم نماند. سر بنهادم و شتربانرا گفتم: دست از من بدارپــای مــســکــیـن پــیـاده چــنـد رود؟کـز تــحــمـل ســتــوه …
شبی در بیابان مکه از بی خوابی پای رفتنم نماند. سر بنهادم و شتربانرا گفتم: دست از من بدار | |
پــای مــســکــیـن پــیـاده چــنـد رود؟ | کـز تــحــمـل ســتــوه شـد بــخــتــی |
تــا شــود جــســم فــربــهــی لــاغــر | لـاغــری مـرده بــاشــد از ســخــتــی |
گفت: ای برادر حرم در پیشست و حرامی در پس. اگر رفتی بردی وگر خفتی مردی | |
خوشست زیر مغیلان براه بادیه خفت | شب رحیل، ولی ترک جان بباید گفت |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج