حکایت (٣٧)

کسی مژده آورد پیش انوشیروان عادل که شنیدم که فلان دشمن ترا خدای عزوجل برداشت. گفت: هیچ شنیدی که مرا خواهد گذاشتاگر بمرد عدو جای شادمانی نیستکه زندگانی…

کسی مژده آورد پیش انوشیروان عادل که شنیدم که فلان دشمن ترا خدای عزوجل برداشت. گفت: هیچ شنیدی که مرا خواهد گذاشت
اگر بمرد عدو جای شادمانی نیست که زندگانی ما نیز جاودانی نیست

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج