حکایت

شـنیدم کـه از پـارسـایان یکیبـه طـیـبــت بــخـنـدیـد بــا کـودکـیدگـر پـارسـایان خـلـوت نشـینبــه عـیـبــش فـتـادنـد در پـوسـتـیـنبه آخر نماند این حکا…

شـنیدم کـه از پـارسـایان یکی بـه طـیـبــت بــخـنـدیـد بــا کـودکـی
دگـر پـارسـایان خـلـوت نشـین بــه عـیـبــش فـتـادنـد در پـوسـتـیـن
به آخر نماند این حکایت نهفت بـه صـاحـب نظـر بـازگـفـتـند و گفـت
مـدر پـرده بـر یار شـوریده حـال نه طیبت حرام است و غیبت حلال!

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج