مژده افشار
متولد ۱۳۲۷
ساکن شهرستان سیرجان
فعالیت ادبی:
از سال ۱۳۹۵ عضو آکادمی عریانیسم
اصالت کلمه
1
قدم می گذارم در جاده ای بی انتها
اسفند وار می سوزد قلبم در آتش ..
و ستاره باران می شود اشک
در چشمانم
از بغضی که گلویم را می فشارد
کجا جستجو کنم تو را
ای تمام هستی من…
2
غروب
و
زنی غمگین …
که با سیلی زمانه
گونه هایش سرخ بود
دستش را گرفتم
و با واژه های امید
روان کردم
او را به سوی خوشبختی …
آه
تمام اویی
که در من عاشقانه زیست.
3
من با صدای« بال» هر کبوتر
که معلق می نشیند
بر بام اندیشه ام
در «کلبه ای» از شوق
زمزمه می کنم
گل« واژه» های شعرم را…
4
در سایه درختی
نشسته ام رو به «قبله »
در دستم تفنگی ست
از محبت ،
و «باروت» عشق
می گویم با خود
در زمزمه ای آرام …
کاش می شد بدی ها را
در جوخه ی امروز
تیر باران کرد
کاش….
5
بر قایق محبت نشسته ام
میان موج های پیشانی تو..
شاید شبیه پروانه ای عاشق
از انزوای پیله ی اندوه
به آن همه آسمان آزاد رسیدم..
6