پرده ابر سیاه از مه تابان بگشای

پــرده ابــر ســیـاه از مـه تــابــان بــگـشـایروز را از شــکــن طــره شــبـــگــون بــنــمــایکاکل مشک فشان برمه شب پوش مپوشسـنبـل غـالـیه سـا بـر گـ…

پــرده ابــر ســیـاه از مـه تــابــان بــگـشـای روز را از شــکــن طــره شــبـــگــون بــنــمــای
کاکل مشک فشان برمه شب پوش مپوش سـنبـل غـالـیه سـا بـر گـل خـود روی مـسـای
سـپـه شـام بـدان هندوی مشکین بـشکن گـوی خـورشـید بـدان زلف چـو چـوگـان بـربـای
هر که در ابـروی چـون ماه نوت دارد چـشم گـردد از مـهر تـو چـون مـاه نو انـگـشـت نمـای
حـال من بـا تـو کسی نیست که تـقریر کند پـیش سـلـطـان کـه دهد عـرض تـمنای گـدای
سـرو را بـرلـب هر چـشـمـه اگـر جـای بـود جای آن هست که بر چشم منش باشد جای
ای مـه روشــن اگـر جــان مـنـی زود بــرای وی شــب تــیـره اگـر عـمـر مـنـی دیـر مـپــای
صـبـح امـیـد مـن از جـیـب افـق سـر بـر زن روز اقــبــال مـن از مــطــلــع مــقــصــود بــرآی
کـی بــرد ره بــه سـراپـرده قـربــت خـواجـو پــشـه را بــیـن کـه کـنـد آرزوی وصـل هـمـای

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج