زندگی خوابها،سهراب سپهری

خواب تلخ

مرغ مهتاب می خواند ابری در اتاقم میگرید گلهای چشم پشیمانی می شکفد درتابوت پنجره ام پیکر مشرق می لولد

ادامه مطلب »

مسافر

دم غروب میان حضور خسته اشیا نگاه منتظری حجم وقت را می دید و روی میز هیاهوی چند میوه نوبر

ادامه مطلب »