تولدی دیگر، فروغ فرخزاد

غزل

چون سنگها صدای مرا گوش میکنی سنگی و ناشنیده فراموش میکنی رگبار نو بهاری و خواب دریچه را از ضربه

ادامه مطلب »

روی خاک

هرگز آرزو نکرده ام یک ستاره درسراب آسمان شوم یا چو روح برگزیدگان همنشین خامش فرشتگان شوم هرگز از زمین

ادامه مطلب »

گذران

تا به کی باید رفت از دیاری به دیار دیگر نتوانم ‚ نتوانم جستن هر زمان عشقی و یاری دیگر

ادامه مطلب »

پرسش

سلام ماهی ها … سلام ماهی ها سلام قرمزها سبز ها طلایی ها به من بگویید ایا در آن اتاق

ادامه مطلب »