گیاه و سنگ نه ، آتش، نادر نادر پور

بازگشت

دل آسوده ی من ، لانه پاک کبوتر بود که چتر شاخساران بر فرازش سایه گستر بود شبی فریاد خشم

ادامه مطلب »

چشمه

از آسمان ، ستاره ی اشکی نمی چکد زین غم ، نهال های جوان پای در گلند بار غم بزرگ

ادامه مطلب »

رؤیا

در جام های کوچک هر برگ ، ابر صبح اشکی فشانده است لغزان تر از نسیم شیرین تر از شراب

ادامه مطلب »