من به باغ گل سرخ
در گشودند به باغ گل سرخ و من دل شده را به سراپرده رنگین تماشا بردند من به باغ گل
خانه » کتابخانه » کتابخانه دیجیتال » کتاب های شاعران » هوشنگ ابتهاج » یادگار خون سرو، هوشنگ ابتهاج
در گشودند به باغ گل سرخ و من دل شده را به سراپرده رنگین تماشا بردند من به باغ گل
ای دریغا چه گلی ریخت به خاک چه بهاری پژمرد چه دلی رفت به باد چه چراغی افسرد هر شب
خبر کوتاه بود – ” اعدام شان کردند ” خروش دخترک برخاست لبش لرزید دو چشم خسته اش از اشک
بی مرغ آشیانه چه خالی ست خالی تر آشیانه مرغی جفت خود جداست آه ای کبوتران سپید شکسته بال اینک
بانگ خروس از سرای دوست برآمد خیز و صفا کن که مژده سحر آمد چشم تو روشن باغ تو آباد
شب فرو می افتاد به درون آمدم و پنجره ها رابستم باد با شاخه در آویخته بود من در این
گردنی می افراشت سرش از چرخ فراتر می رفت آسمان با همه اخترهاش بوسه می زد به سر انگشتش سکه
خیال دلکش پرواز در طراوت ابر به خواب می ماند پرنده در قفس خویش خواب می بیند پرنده در قفس
باگریه می نویسم از خواب با گریه پا شدم دستم هنوز در گردن بلند تو آویخته ست و عطر گیسوان
پایگاه خبری شاعر خانه شاعران ایران در حوزه شعر ،داستان ، زبان و ادبیات فارسی از سال 1382 در جهت نشر آثار شاعران و نویسندگان فارسی زبان شروع به فعالیت کرده است.