گفتار اندر حذر کردن از دشمنان

نگـویم ز جـنگ بـد انـدیش تـرسدر آوازه صــلــح از او بـــیــش تـــرسبسا کس به روز آیت صلح خواندچو شب شد سپه بر سر خفته راندزره پـوش خـسـبـنـد مـرد اوژن…

نگـویم ز جـنگ بـد انـدیش تـرس در آوازه صــلــح از او بـــیــش تـــرس
بسا کس به روز آیت صلح خواند چو شب شد سپه بر سر خفته راند
زره پـوش خـسـبـنـد مـرد اوژنـان کــه بــســتــر بــود خــوابــگــاه زنـان
بـه خـیمه درون مرد شمشیر زن بـرهـنـه نـخـسـبــد چـو در خـانـه زن
بـبـایـد نـهـان جـنـگ را سـاخـتـن کــه دشــمــن نـهـان آورد تــاخــتــن
حــذر کـار مـردان کـار آگـه اسـت یـزک سـد روییـن لـشـکـر گـه اسـت

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج