شروود اندرسن،Sherwood Anderson

شروود اندرسن،Sherwood Anderson
آندرسن در سال ۱۹۳۳
زمینهٔ کاری داستان کوتاه
زادروز ۱۳ سپتامبر ۱۸۷۶
کمدن، اوهایو، ایالات متحده
مرگ ۸ مارس ۱۹۴۱ میلادی (۶۴ سال)
کولون، پاناما
ملیت آمریکایی
علت مرگ پریتونیت
پیشه نویسنده
زمینهٔ کاری داستان کوتاه
زادروز ۱۳ سپتامبر ۱۸۷۶
کمدن، اوهایو، ایالات متحده
مرگ ۸ مارس ۱۹۴۱ میلادی (۶۴ سال)
کولون، پاناما
ملیت آمریکایی
علت مرگ پریتونیت
پیشه نویسنده
***********************
پدر داستان مدرن امریکا
نگاهی گذرا به زندگی و آثار «شروود اندرسن»
تبار نویسندههای پس از جنگ جهانی اول امریکا، (مثل کلاسیکهای روس) بنائی تازه بنیاد کردند-چه آن گروه شیکاگوئی و چه آنها که به پاریس عزیمت کردند-سخنی تازه. دنیائی تازه و جهانبینییی بس نو آئین داشتند.
با همهی جدائیها که بین “پاند” هست و “سندبرک” و “آندرسن” و “استاینبک” ؛ در حرفها و دیدارها و دنیاها یگانگی هست. (همانطور که بین پوشکین، داستایفسکی و گوگول، چخوف) گوئی همه فرزندان یک خانواده بودهاند و یک سرنوشت: همه شورگریزو سفر داشتهاند، منظم درس نخواندهاند، تهیدست بودهاند؛ روزنامهفروش و پادو و سرباز و دست آخر رزونامهنویس بودهاند. به دانشگاه که رفتهاند، نه دانشجویان پر کاری بودهاند و نه مسند” انتلکتول” را، در دارالعلمها حرمت گذاشتهاند.
در عوض، “زبان” فلوبرو بالزاک-و گاه دیگران را-خوب میدانستهاند.
“ویتمن” و “پو” ، “درایزر” و “تواین” و “ملویل” را آنچنان میشناختند که متولیهای کرسیدار-کسی چه میداند، شاید سخن از ادبیات و دانش امروز هم داشتهاند و ما خبر نداریم! -خوابش را هم نمیدیدهاند. فاکنر یکوقت رئیس پست شد و در این فن، بی استعدادی غریبی نشان داد: حالآنکه اغلب آن اساتید در وکالت و وزات و شرکت در “امور” استادتر بودهاند. “جنگ” های قطور آمریکائی سند گویای ماست.
سپتامبر ۱۸۷۶ شروود اندرسن در شهر کامدن Comden ، اهایو دنیا آمد “قصهی قصهگو” و “خاطرات شروود آندرسن” . تصویر خانوادهای است که از شهرستانی به شهرستان دیگر آواره است. پدر، “قصهگو” ئی است از جنوب. مادر، زنیست ایتالیائی (آلمانی الاصل) که گفت تا بچه دارد: سومیش “شروود” است و برادر بزرگترش “کارل” نقاش. نبوغ قصهگوئی و استعداد درک نقاشی را از برکت این خانواده دارد.
درست درس نخواند، ناگزیر بود کار کند، در مزرعه کلم و در اسپریس. مدتی هم مهتر بود و پادو کارخانه. سالهای بین ۱۸۹۸تا ۱۹۱۲ در جنگهای اسپانیا-آمریکا شرکت داشت. از کوبا که برگشت مدتی کوتاه در دانشکده ویتنبرک Wittenberg ، اهایو، درس خواند، و بعد منصرف شد، به طنز گفته است که دنبالم فراستادند که بیا کارنامهات را بگیر. از همان پیش از جنگ، چیز مینوشت.
در شیکاگو، علاوه برکارهای دیگر، در یک کانون تبلیغاتی هم کار کرد. ازدواج کرد و برگشت به شهر الیریا Ellyria ، اهایو. آنجا کارخانهی رنگسازیی را میگرداند. به شیکاگو رفت و دوباره بکار تبلیغاتی برگشت و با نویسنده های جوان شیکاگوئی آشنا شد سالهای ۱۹۱۲ تا ۲۹۱۵ با “مارگارت آندرسن” و “جینهیپ” مقاله هائی در مجله ادبی “لیتل ریویو” نوشت. در یادداشتهایش نوشته است که کارل سندبرک، بنهچت، فلوید-دل، و ایونیکتیتجنز را میدیده.
شروود اندرسن
شروود اندرسن
ترتیب چاپ کتابهای آندرسن از این قرار است:
۱۹۱۶-پسرویندی مک فرسون.
۱۹۱۶-مردان پیشرو در بارهی منطقه زغال سنک پنسیلوانیا، که نشاندهندهی جنبشی پنهانی بود، در راه تشکل کارگران، در راه رهائی آنان از کار شاق و ستمانگیز.
۱۹۱۸-مجموع شعرهای بیوزن.
۱۹۱۹-وینسبرک، اهایو، حکایتهائی است در باب زندگی شهرستانی؛ شهر وینسبرک از ایالت اهایو. این کتاب اندرسن را مشهور کرد و اساس سبک او را نشان داد. برای زندگی امریکائی تفسیری ناتو رالیستی دارد. میگوید که نیروهای اصلی رفتار انسان غریزیست و نباید با معیارها و احکام عصر ماشین انکار شود. قهرمان های او گیجند و پریشان، رسموراهی ندارند و در برابر خشونتهای کور زمانه، تاب نمیآورند.
۱۹۲۰-سفید فلکزده: خود میگوید “این، شهر بود که قهرمان کتاب بود. . بگمان من آنچه بر شهر میگذشت، از سرنوشت آدمها بسی مهمتر بود” همین نکته را در قصهی تنهائی، آورده است که: سرگذشت ایناک، بیشتر سرگذشت اتاقی است تا آدمی” ، در “سفید فلکزده” ماشین به شهر میآید و زیبائیها و شکوه شهر را به زوال میکشد، این “تم” ، در کتابهای دیگر او هم هست.
۱۹۲۱-فتح تخممرغ: کتابیست حاوی شعر و حکایت، که از همان “زندگی آمریکائی” گفتگو دارد. همین سال بود که جایزه دیال Dial به “سفید فلکزده” و “وینسبرک، اهایو” او تعلق گرفت با دو هزار دلار جایزهای که بدست آورد، سفری بپاریس کرد و فرصت گشتوگذاری یافت.
۲۳-۱۹۲۲-ازدواجهای فراوان- (رمان) اسبها و آدمها: حکایتهائی کوتاه و بلند از زندگی آمریکائی. بیشتر سال را در “نیوارلئان” با ویلیام فاکنر همخانه بود.
۱۹۲۴-قصهی قصهگو درآمد. قصهگشت و گذار نویسنده است در دنیای تمثیلی خودش و دیار واقعیتها، از این کتابست که خواننده متوجه میشود که چرا آندرسن در شرححال خود به ذکر تاریخها بیاعتناست. نوشتهاست” خیال میکنم “جوزف کنراد” بوده است که گفته نویسنده وقتی که شروع کرد بنوشتن، زندگی را آغاز کرده است این فکر مرا خوشحال کرد که پس دهسالی دارم. برای چنین آدمی مجال فراوان است. مجال بدوروبر خویش نگریستن، مجال فراوان برای دوروبر را پائیدن.
۱۹۲۵-نویسندهی جدیر (رساله) زهرخند (رمان) تنها رمان اندرسون که پول درآورد. با همین وجوه بود که دوتا روزنامه (جمهوری و دموکراتیک) در “ماریون” انتشار داد. دستها و قصههای دیگر منتخبی است از “وینسبر، اهایو” .
۱۹۲۶-یادداشتهای شروودآندرسن؛ ملاح.
۱۹۲۷-عهد جدید. (شعرهای منثور) در این دوران یکسری سخنرانی در مملکت ایراد کرد که وسیلهی امرار معاشش هم بود.
۱۹۲۹-شهرها سلام: قطعات منتخب از روزنامهها. رسالهی بریشه گیاهه نزدیکتر و قصههای آلیس و رمان گمشده.
۱۹۳۰-بازار مکارهی آمریکائی.
۱۹۳۱-زنها شاید مقالهای است در باب زنان که مسئلهی جنسیت را مطرح میکرد همین نکته در “مردان پیشرو” و “زهرخند” هم مطرح است.
۱۹۳۲-وراء هوس: رمان
۱۹۳۳-مرگ در جنگل و قصههای دیگر،
۱۹۳۴-بی خودنمائی (مقاله) در این سال “وینسبرک، اهایو” را به نمایشنامه درآورد که توسط گروه تآتر “هند گرو “به صحنه آمد.
۱۹۳۵ آمریکای مبهوت: مقاله
۱۹۳۶-کیت باردون: رمان
۱۹۳۸-چهار نمایشنامه چاپ شد. وینسبرک اهایو، فتح تخممرغ، مادر، بعدش ازدواج کردند. این سهتای اخیر تک پردهایست.
۱۹۳۹-زادگاه: چند طرح.
در ۱۹۴۱ مرد.
آرش ، شماره چهارم
انتشار در مد و مه: تیرماه ۱۳۹۱
نگاهی گذرا به زندگی و آثار «شروود اندرسن»
تبار نویسندههای پس از جنگ جهانی اول امریکا، (مثل کلاسیکهای روس) بنائی تازه بنیاد کردند-چه آن گروه شیکاگوئی و چه آنها که به پاریس عزیمت کردند-سخنی تازه. دنیائی تازه و جهانبینییی بس نو آئین داشتند.
با همهی جدائیها که بین “پاند” هست و “سندبرک” و “آندرسن” و “استاینبک” ؛ در حرفها و دیدارها و دنیاها یگانگی هست. (همانطور که بین پوشکین، داستایفسکی و گوگول، چخوف) گوئی همه فرزندان یک خانواده بودهاند و یک سرنوشت: همه شورگریزو سفر داشتهاند، منظم درس نخواندهاند، تهیدست بودهاند؛ روزنامهفروش و پادو و سرباز و دست آخر رزونامهنویس بودهاند. به دانشگاه که رفتهاند، نه دانشجویان پر کاری بودهاند و نه مسند” انتلکتول” را، در دارالعلمها حرمت گذاشتهاند.
در عوض، “زبان” فلوبرو بالزاک-و گاه دیگران را-خوب میدانستهاند.
“ویتمن” و “پو” ، “درایزر” و “تواین” و “ملویل” را آنچنان میشناختند که متولیهای کرسیدار-کسی چه میداند، شاید سخن از ادبیات و دانش امروز هم داشتهاند و ما خبر نداریم! -خوابش را هم نمیدیدهاند. فاکنر یکوقت رئیس پست شد و در این فن، بی استعدادی غریبی نشان داد: حالآنکه اغلب آن اساتید در وکالت و وزات و شرکت در “امور” استادتر بودهاند. “جنگ” های قطور آمریکائی سند گویای ماست.
سپتامبر ۱۸۷۶ شروود اندرسن در شهر کامدن Comden ، اهایو دنیا آمد “قصهی قصهگو” و “خاطرات شروود آندرسن” . تصویر خانوادهای است که از شهرستانی به شهرستان دیگر آواره است. پدر، “قصهگو” ئی است از جنوب. مادر، زنیست ایتالیائی (آلمانی الاصل) که گفت تا بچه دارد: سومیش “شروود” است و برادر بزرگترش “کارل” نقاش. نبوغ قصهگوئی و استعداد درک نقاشی را از برکت این خانواده دارد.
درست درس نخواند، ناگزیر بود کار کند، در مزرعه کلم و در اسپریس. مدتی هم مهتر بود و پادو کارخانه. سالهای بین ۱۸۹۸تا ۱۹۱۲ در جنگهای اسپانیا-آمریکا شرکت داشت. از کوبا که برگشت مدتی کوتاه در دانشکده ویتنبرک Wittenberg ، اهایو، درس خواند، و بعد منصرف شد، به طنز گفته است که دنبالم فراستادند که بیا کارنامهات را بگیر. از همان پیش از جنگ، چیز مینوشت.
در شیکاگو، علاوه برکارهای دیگر، در یک کانون تبلیغاتی هم کار کرد. ازدواج کرد و برگشت به شهر الیریا Ellyria ، اهایو. آنجا کارخانهی رنگسازیی را میگرداند. به شیکاگو رفت و دوباره بکار تبلیغاتی برگشت و با نویسنده های جوان شیکاگوئی آشنا شد سالهای ۱۹۱۲ تا ۲۹۱۵ با “مارگارت آندرسن” و “جینهیپ” مقاله هائی در مجله ادبی “لیتل ریویو” نوشت. در یادداشتهایش نوشته است که کارل سندبرک، بنهچت، فلوید-دل، و ایونیکتیتجنز را میدیده.
شروود اندرسن
شروود اندرسن
ترتیب چاپ کتابهای آندرسن از این قرار است:
۱۹۱۶-پسرویندی مک فرسون.
۱۹۱۶-مردان پیشرو در بارهی منطقه زغال سنک پنسیلوانیا، که نشاندهندهی جنبشی پنهانی بود، در راه تشکل کارگران، در راه رهائی آنان از کار شاق و ستمانگیز.
۱۹۱۸-مجموع شعرهای بیوزن.
۱۹۱۹-وینسبرک، اهایو، حکایتهائی است در باب زندگی شهرستانی؛ شهر وینسبرک از ایالت اهایو. این کتاب اندرسن را مشهور کرد و اساس سبک او را نشان داد. برای زندگی امریکائی تفسیری ناتو رالیستی دارد. میگوید که نیروهای اصلی رفتار انسان غریزیست و نباید با معیارها و احکام عصر ماشین انکار شود. قهرمان های او گیجند و پریشان، رسموراهی ندارند و در برابر خشونتهای کور زمانه، تاب نمیآورند.
۱۹۲۰-سفید فلکزده: خود میگوید “این، شهر بود که قهرمان کتاب بود. . بگمان من آنچه بر شهر میگذشت، از سرنوشت آدمها بسی مهمتر بود” همین نکته را در قصهی تنهائی، آورده است که: سرگذشت ایناک، بیشتر سرگذشت اتاقی است تا آدمی” ، در “سفید فلکزده” ماشین به شهر میآید و زیبائیها و شکوه شهر را به زوال میکشد، این “تم” ، در کتابهای دیگر او هم هست.
۱۹۲۱-فتح تخممرغ: کتابیست حاوی شعر و حکایت، که از همان “زندگی آمریکائی” گفتگو دارد. همین سال بود که جایزه دیال Dial به “سفید فلکزده” و “وینسبرک، اهایو” او تعلق گرفت با دو هزار دلار جایزهای که بدست آورد، سفری بپاریس کرد و فرصت گشتوگذاری یافت.
۲۳-۱۹۲۲-ازدواجهای فراوان- (رمان) اسبها و آدمها: حکایتهائی کوتاه و بلند از زندگی آمریکائی. بیشتر سال را در “نیوارلئان” با ویلیام فاکنر همخانه بود.
۱۹۲۴-قصهی قصهگو درآمد. قصهگشت و گذار نویسنده است در دنیای تمثیلی خودش و دیار واقعیتها، از این کتابست که خواننده متوجه میشود که چرا آندرسن در شرححال خود به ذکر تاریخها بیاعتناست. نوشتهاست” خیال میکنم “جوزف کنراد” بوده است که گفته نویسنده وقتی که شروع کرد بنوشتن، زندگی را آغاز کرده است این فکر مرا خوشحال کرد که پس دهسالی دارم. برای چنین آدمی مجال فراوان است. مجال بدوروبر خویش نگریستن، مجال فراوان برای دوروبر را پائیدن.
۱۹۲۵-نویسندهی جدیر (رساله) زهرخند (رمان) تنها رمان اندرسون که پول درآورد. با همین وجوه بود که دوتا روزنامه (جمهوری و دموکراتیک) در “ماریون” انتشار داد. دستها و قصههای دیگر منتخبی است از “وینسبر، اهایو” .
۱۹۲۶-یادداشتهای شروودآندرسن؛ ملاح.
۱۹۲۷-عهد جدید. (شعرهای منثور) در این دوران یکسری سخنرانی در مملکت ایراد کرد که وسیلهی امرار معاشش هم بود.
۱۹۲۹-شهرها سلام: قطعات منتخب از روزنامهها. رسالهی بریشه گیاهه نزدیکتر و قصههای آلیس و رمان گمشده.
۱۹۳۰-بازار مکارهی آمریکائی.
۱۹۳۱-زنها شاید مقالهای است در باب زنان که مسئلهی جنسیت را مطرح میکرد همین نکته در “مردان پیشرو” و “زهرخند” هم مطرح است.
۱۹۳۲-وراء هوس: رمان
۱۹۳۳-مرگ در جنگل و قصههای دیگر،
۱۹۳۴-بی خودنمائی (مقاله) در این سال “وینسبرک، اهایو” را به نمایشنامه درآورد که توسط گروه تآتر “هند گرو “به صحنه آمد.
۱۹۳۵ آمریکای مبهوت: مقاله
۱۹۳۶-کیت باردون: رمان
۱۹۳۸-چهار نمایشنامه چاپ شد. وینسبرک اهایو، فتح تخممرغ، مادر، بعدش ازدواج کردند. این سهتای اخیر تک پردهایست.
۱۹۳۹-زادگاه: چند طرح.
در ۱۹۴۱ مرد.
آرش ، شماره چهارم
انتشار در مد و مه: تیرماه ۱۳۹۱
آثار شروود آندرسن عموما داستان های کوتاهی است در مورد طبقه متوسط جامعه امریکا. داستان گروهی از آدم ها که در حاشیه اجتماع هستند و معمولا از زندگی شکایت دارند و همیشه آرزو می کنند کاش این طور نبود و از این جهت به خیالبافی و تنهایی پناهنده می شوند. آدم هایی که در حسرت دوران جوانی و کودکی شان آه می کشند. آثار شروود آندرسن عموما داستان های کوتاهی است در مورد طبقه متوسط جامعه امریکا. داستان گروهی از آدم ها که در حاشیه اجتماع هستند و معمولا از زندگی شکایت دارند و همیشه آرزو می کنند کاش این طور نبود و از این جهت به خیالبافی و تنهایی پناهنده می شوند. آدم هایی که در حسرت دوران جوانی و کودکی شان آه می کشند. در داستان ماجرا ما با بحران تنهایی بشر امروز مواجهیم . بحرانی که خرافات و کوتاه اندیشی به آن دامن می زند. دختری زیبا در جوانی عاشق مردی می شود و مرد که مجبور است برای کار به شهری بزرگ برود رفته رفته معشوقه جوانش را فراموش می کند. داستان به همین سادگی شکل می گیرد و یک رشته اتفاقات که با نخی نامریی به هم متصل است پیش می آید. داستان از حوادث کوچکی تشکیل شده که همگی داستان را می برد به سمتی که خواننده متوجه می شود با متنی آسیب شناسانه مواجه است . شخصیت زن در داستان ماجرا موجودی است خودآزار که قربانی ذهن شایعه ساز اجتماع و البته افکار تابو ساز خودش است . آدم های آثار آندرسن از زندگی توقع زیادی ندارند. آرزوهای شان کوچک و به ظاهر دست یافتنی است . اما تلخی ماجرا از آنجا شروع می شود که خواننده می فهمد همین آرزوهای پیش و پا افتاده هم برای آدم های متوسط الحال در حد خواب و خیالی بعید است . شخصیت های آندرسن ساکنین جامعه امریکایی هستند که از رفاه زندگی امریکایی نصیبی نبرده اند و تنها سهم شان از تلاش برای رسیدن به نقطه اوج در پایان تنگدستی و گمنامی است . شاید از این جهت باشد که آدم های آندرسن لحنی مالیخولیایی دارند و فضاها همگی نشان از یک اندوه پنهان دارد. اندوهی که در لایه های رویی داستان حتی رنگی از طنزی ریشخندآمیز دارد اما در سطوح پنهانی داستان روایتی تلخ از عزلت و تنهایی است . قصه های آندرسن در ظاهر از ماجرایی چنان عادی برخور دارند که شاید بسختی بتوان آنها را تعریف کرد. اما همین سادگی داستان اشاره یی فلسفی بسادگی بغرنج زندگی است . آندرسن یک قصه گویی تمام معناست . راوی آندرسن سخنگوی تنهایی است که وعظ نمی کند و با آنکه دانای کل است اما اطلاعاتش را از آدم ها و وقایع یکباره بر سر خواننده نمی ریزد. راوی فقط قصه یی می گوید و در این حالت شاید بشود گفت ارزش های چنین داستانی بیشتر پنهان است تا آشکار. آنچه آندرسن می خواهد بگوید همگی در فرم و شیوه نگارش داستان و پرداخت شخصیت ها مستتر است و این خواننده موشکاف است که باید از بین اتفاقات ساده زندگی مفاهیم بزرگی را که نویسنده مد نظر دارد درک کند.
برچسب ها: نویسندگان خارجی