ای آشنا چه شد که تو بیگانه خو شدی؟ با مهرپیشگان ز چه رو کینه جو شدی؟ ما همچو غنچه یک دل و یک روی مانده ایم با ما چرا چو لاله دو رنگ و دو رو شدی؟ نزدیک…
ای آشنا چه شد که تو بیگانه خو شدی؟ با مهرپیشگان ز چه رو کینه جو شدی؟ ما همچو غنچه یک دل و یک روی مانده ایم با ما چرا چو لاله دو رنگ و دو رو شدی؟ نزدیک تر زجان به تنم بودی ای دریغ رفتی به قهر و دورتر از آرزو شدی ای گل که لاف حسن زدی پیش آفتاب! خشکید شبنم تو و بی آبرو شدی ای چهره از غبار غمی زنگ داشتی اشکی فشاند چشم من و، شست و شو شدی از گریه همچو غنچه گره در گلوی ماست تا همچو گل به بزم کسان خنده رو شدی. سیمین! چه روزها که چو گرداب، در فراق پیچیدی از ملالت و در خود فرو شدی!
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج