فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 اردیبهشت 1403

حسین گلچین

تصویر تست
تصویر تست

حسین گلچین

حسین گلچین

حسین گلچین- متولد 1352 شهرستان استهبان فارس
تحصیلات: کارشناسی ارشد ادبیات- شغل: دبیر آموزش و پرورش- دارای تخلص «شکلات الشعرا» در شعر طنز
رتبه های ادبی:
مقام نخست كنگره كشوري شعر ايثار – اسفند 1392
جشنواره استاني شعر آموزشكده هاي تربيت معلّم – 1372
مقام نخست جشنواره ابن الرضای قزوین– 1393
مقام دوم سیزدهمین جشنواره سراسری شعر علوی(بخش کودک و نوجوان)– 1392
مقام نخست جشنواره استاني اشک انار مازندران– 1387
مقام سوم جشنواره کشوری شعر آموزشكده هاي تربيت معلّم – 1373
و برگزیده در:
جشنواره دوبیتی سرایان همدان- 1393
جشنواره سراسری شعر طراوت(خرداد93/ورامین)
جشنواره سراسری شعرطنز(گوله نمک)- اصفهان 1393
جشنواره ملی شعرطنز-اراک- خرداد 1395
کتابها:
مجموعه رباعی «یک چای برای آدم برفی» چاپ دوم، نشر فصل پنجم؛
مجموعه رباعی «دام بادام، نشر هنر رسانه اردی بهشت؛
مجموعه چهارپاره «شب بخیر زندگی!» نشر پارسی سرا
مجموعه ترانه «صدا بال بال می زند» نشر پارسی سرا
مجموعه شعر طنز «خ!» نشر پارسی سرا
مجموعه شعر طنز «طنزیفات» نشر پارسی سرا
مجموعه غزل «به خودم ربط ندارم» نشر پارسی سرا.

1
برابرش

ناقابل است واژه ي زيبا برابرش
هيچ است بي مبالغه دنيا برابرش

تا بوسه ای نثار قدم های او کند
در سجده است يكسره دريا برابرش

با يك نهيب ابر به خود جمع ميشود
خورشيد اگر دراز كند پا برابرش

در دسته هاي دايره تعظيم مي كنند
سلولهاي آب گوارا برابرش

آيينه با تمام وجودش دلي ست كه
تبديل مي شود به تماشا برابرش

پا مي شود خزان زرافشان به احترام
در هيأت بهار شكوفا برابرش

با ياد او غزل چه فراوان سروده ام
دارد ولي لياقت صدها برابرش
*
مانند دختري دم بختم چگونه اين
سيني چاي را ببرم تا برابرش؟!

2
منها

مثل از خوابي پريشان پا شدن
مثل حسّ آخر دنيا شدن

رفتنت از چشمهايم مي چكد
ازدحامي هستم از تنها شدن

خاطرم از عشق ديگر جمع نيست
خسته ام از اينهمه منها شدن

زندگي وقت ملاقات كمي ست
بعدِ در زندان آدم جا شدن

داس آمد داستان را قطع كرد
در بهار ماجراي ما شدن

3
«مناظره کلّه پاچه و پیتزا»
*
به کلّه پاچه پیتزا گفت با ناز:
منم نسبت به تو بسیار ممتاز

مد روزم، سفارش می دهندم
خوراک ایرلند و ایسلندم

تو امّا آب زیپویی هشلهف
ابوالچربی، مگس پهلو، مزخرف

جماعت رو به موت از هضم کندت
تو آل بویه ای از بوی تندت

طرفدار تو بی هوش و حواس است
تیلیت پرملاطت بی کلاس است

خلاصه مال عهد بوق هستی
الهی وربیفتی، خیلی پستی؛
*
به او فرمود کلّه پاچه ی داغ:
عزیزم! نیستی انگار در باغ

ابوالخوشمزّگی!، made in italy
تو از کی آمدی در این حوالی؟

تو ای حمّاله الامراض ناجور
نگیر اینقدر در انظار، فیگور

زلم زیمبو!، ژیگولو!، مجمع القاچ!
نده اینقدر به ویروسها ماچ

مسیر هضم تو صعب العبور است
تو را هرکس که خورد اهل قبور است

شمای استریل وارداتی!
نمی دانم چه هستی، قاتی پاتی!

گمان کردم مقوایی ست جنست
ولی مانند دمپایی ست جنست

تو که جر خورده ای از پشت و از رو
خودت را کرده ای در جعبه ای تو

به جای ظاهرآراییِ خود، داش!
برو قدری به فکر باطنت باش

شما وضعی بلاتکلیف داری
و بی اصل و نسب تشریف داری

ولی من ساخت این سرزمینم
اگر خوبم بدم، کلاً همینم

برو سوسول! کمتر ادّعا کن
مقادیری اصالت دست و پا کن

من و دیزی بهم سازیم فردا
که بنیانت براندازیم درجا.

حسین گلچین
آبان 95

4

خدایا وضع دنیا را ok کن
دل ما ناokها را ok کن

غم و اندوه انصافاً زیاد است
بساط شادی ما را ok کن

در این دوران که بابا نان ندارد
دل دارا و سارا را ok کن

در آن عالم برس اوّل به مجنون
برایش وصل لیلا را ok کن

برای ترک شیرازیّ حافظ
سمرقند و بخارا را ok کن

پرایدم شصت جایش ضربه خورده
اقلّاً یک تویوتا را ok کن

ندیدم خیری از دیروز و امروز
برایم خیر فردا را ok کن

تمام چیزها هم گفتنی نیست
خودت بعضی قضایا را ok کن

گنهکارم ولی توی بهشتت
برایم خواهشاً جا را ok کن

حسين گلچين
(شكلات الشّعرا)
مهر94