راضیه ملکی
راضیه ملکی
راضیه ملکی متولد ۱۳۷۸/۶/۶
اصالت کُرد بزرگ شده خوزستان
در حال تحصیل
1
همیشه مردان خوب
بلد نیستند برقصند
بلد نیستند
اسم نشانی دقیق
از خود بدهند
هیچ تماسی را رد نمیکنند
اصلا هم منطقی نیستند
مایلم که روی شکم
یکی از اینها بخزم
و برای همه
بگویم
وقتی یک نفر روی
مردان خوب میخزد چهمیکنند!!!
2
زمانی عاشقت بودم
گاهی خیلی عاشقت بودم
اکنون دست یک نفر دیگر را گرفتهام
به موهایش خیره شدهام
اصلا به تو فکر هم نمیکنم
خب راستش
یک لحظه بخاطرم آمدی
یادم آمد
دستان تو بسیار نرمتر است
اَاَه چمیداااانم
شاید من خیانتکار خوبی نیستم
3
به درخت بید مجنون نیاز دارم
و جعبههایی میخواهم
که هرگز چیزی در آنها
وارد نکنم
پیراهن نازک بپوشم
و با مردان سوت بزنم
تا مادرم خلاصم کند
ولی یقین دارم
یک نفر میآید
که با اجاق خاموش!
برام قهوه میجوشاند
و این رسم را در خانواده ما
رواج میدهد
به او میگویم
که با مردان زیادی
روزها شب ها را سپری کردهام
و این وسوسه تنها ماندن
کاری میکند که احساس حقارت کنم
و او میگوید
تو حالت بشری داری
که طبیعی است
و سعی کن در خانه
درخت بید مجنون بکاری
4
معماهای ذهنم
مانند a,b,c,d
ساده هستند
وقتی به عاقبتم فکر میکنم
گوش تا گوش
سرخ میشوم
با اینهمه از شهرم دفاع میکنم
میخواهم همهچیز را
برعکس کنم
مثلا با پسرعموهایم
به تشیع جنازه یهودها بروم
با لامپ اتاق خواب آب بخورم
بعد به جنگ بروم
و دوستان خود را در مقابل
جوخه آتش تیرباران بکنم
میخواهم به درجهایی
از پستی برسم
که از خحالت دیوانه بشوم