فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 5 اردیبهشت 1403

ردّ العَجُز على الصّدْر

 

عنوان آرايه: ردّ العَجُز على الصّدْر: 

 توصيف آرايه:

« هُنَّ لِبٰاسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِبٰاسٌ لَهُنَّ»

در نثر، جزء اول جمله را« صدر»، جزء آخر آن را« عَجُز» يعنى دنباله و ما بين آن دو را

« حشو» يا« آگين» نامند و در نظم، جزء اول بيت را صدر، جزء آخر آن را عجز، جزء آخر از

 

مصراع اول را عروض يا كنار، جزء اول از مصراع دوم را ابتدا و ما بين آنها را« حشو» گويند.

صنعت رد العجز على الصدر در نثر، آن است كه يكى از دو كلمۀ مكرر يا متجانس را

در آغاز جمله و ديگرى را در پايان آن آورند مانند سائل اللّئيم يرجع و دمعه سائل كه

سائل اولى از سؤال است و دومى از سيلان يعنى سائل از فرومايه، اشكش بود سائل.

و در نظم، آن است كه يكى از دو كلمۀ مكرر يا متجانس را در عجز و ديگرى را در

صدر يا عروض يا ابتدا يا حشو قرار دهند.

در عجز و صدر

ما در پياله عكس رخ يار ديده‌ايم   اى بيخبر ز لذت شرب مدام ما

 

گوش كن پند اى پسر وز بهر دنيى غم مخور   گفتمت چون دُر حديثى گر توانى داشت گوش

 

در عجز و حشو

اگر به دست من افتد فراق را بكُشم   به آب ديده دهم باز، خونبهاى فراق

 

در عجز و عروض

دل در قفس تو رام شد حيف   مرغ دل اسير دام شد حيف

 

در عجز و ابتدا

در دير مغان آمد يارم قدحى در دست   مست از مى و مى‌خواران، از نرگس مستش مست

 

در عجز و حشو

نه من از خلوت تقوا به در افتادم و بس   پدرم نيز بهشت ابد از دست بهشت

 

در اين صنعت ممكن است دو كلمۀ مكرّر، مشترك لفظى و معنوى باشند:

آفتاب از روى او شد در حجاب   سايه را باشد حجاب از آفتاب

 

من از دست غمت مشكل برم جان   ولى دل را تو آسان بردى از من

 

و يا مشترك لفظى باشند:

روى جانان طلبى آينه را قابل ساز   ور نه هرگز گل و نسرين ندمد ز آهن و روى