
سمانه گل محمدی
متولد شهر تهران
ساکن شهر تهران
1
مي دونستم تنهايي گفتم كه همدمت مي شم
نمي دونستم يه روز ديونه غمت مي شم
مي دونستم كه دلت مثل كبوتر بي رياست
ندونستم آشيونش پيش من نيست تو هواست
مي دونستم تو دلت يه غصه كوچيكي هست
نمي دونستم كي بود دل قشنگتو شكست
نمي خواستم كه برم ولي دلت منو نخواست
يه نفر آفتابي شد پا جاي پاي من گذاشت
2
نبض مرا بگیر، نبضم نمیزند
انگار مردهام، انگار رفتهام
در برزخی که تو
آرام خفتهای
با چشمهای باز، خوابیدهای ولی
این بار چشم تو، بیمار و خسته نیست
چشمان باز تو، لبخند میزند
اما سکوت تو، حرفی نمیزند
بیدار شو بخند، بیدار شو ببین
اشک مرا بشوی، نبض مرا بگیر
نبضم نمیزند، انگار مردهام
شاید سکوت تو تنها مقصر است
در این کویر عشق، ما جانمان یکی است
وای این سکوت تلخ، پایان زندگی است
حرفی نمیزنی، نبضت نمیزند
انگار مردهای، بیتاب میشوم
فریاد میزنم
وای از سکوت تو.. وای از سکوت تو
3
مهربانم
دیگر نگران تنهایی من نباش
این روزها
دل خوش به محبت غریبه ای هستم
و فانوسی که گهگاه تو برایم روشن می کنی
بیاندیش به بادبادک های بر باد رفته
و کوکانی که پشت چراغ های قرمز
به جای بادبادک معصومیتشان را به باد می دهند
4