فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 1 اردیبهشت 1403

شیوا قناد

تصویر تست
تصویر تست

شیوا قناد

شیوا قناد

متولد ۶۵/۵/۱۵،”مشهد” از۱۵ سالگی در انجمن های ادبی شعرفعالیت  خودش را اغاز نموده،ودر رشته های مدیریت صنعتی و مهندسی صنایع،تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه داده است،همچنین در انجمن  کوهنوردی راهیان سبز ،انجمن حمایت از محیط زیست،وحامیان حیوانات در سالهای اخیر نقش فعال و چشمگیری داشته است.

1
تمام عشق و امیدش به بوی باران است
دلی که منتظر لحظه هاي  پایان است

چنان غروب دهکده دلتنگ و ناامید
چو خواب هاي شبانگاه غم پریشان است

تمام هستی دل را به باد بخشیدی !
و باد هنوز منت کش درختان است

کویر مرده دلت زنده میشود روزی
اگر خیال خوشش در هوایه گیلان است

عجب از این دل که خسته از جهانی پست
به پشت پیرهنی از مصر پنهان است

تمام زندگیش شور چون نمک بوده است
کسی که زندگیش اعتبار یک نمکدان است

بدان که خنده پس از مرگ یار جایز نیست
اگر چه گریه پس از مرگ عشق آسان است

خبر رسیده زشهری پر از غم و آشوب
که تکه تکه دل آشیان طوفان است

همان دلی که امیدش به باران بود
    هنوز منتظر لحظه هایه پایان است
“شیوااا قناد”

2
امروز هم نگاهت در چشم هایم افتاد
              انگار خانمان این دل سپرده بر باد

آهی ز دل کشیدم شاید شنیدی آن را
       بر چهره ام غمی بود شاید که دیدی آن را

افسوس از دل من هرگز خبر نداری
          ازشهر شعر و واژه قصد سفر نداری

انگار تا نگاهت راهیست بی کناره
       من عاشقی پیاده ،تو شاعری سواره

رسم زمانه این است (عاشق همیشه تنهاست)
        قلب شکسته او میعادگاه غم هاست

باید که یا بسوزم در آتش نگاهت…
        یاپشت کرده گویم، خدا پشت وپناهت

…آری سفر همیشه درمان درد من بود
مجنون در این بیابان این بار جنس زن بود

شیواقناد

3
براي شاعری هنوز
     چشم تورو کم می یارم
نگاه نازکت رو من
     تو باغچه دل می کارم

تو،حس بارون زده ایی
    تو ناب و پاک و با صفا
تو قلب سبز دهکده
    تو بهترین ترانه ها

تو از قصید ها سری
   من از تو لبریز غزل
    تو نازنین ترین بهار
              من عاشق از روز ازل

نیاز من فقط تویی
   تو ای صمیمیت باغ
      عشق من و تو پاک و خوب
            یه عشق داغ،داغ داغ

بیا عزیز خانگی
بغل ،بغل ترانه شو
       تو گُرگُر داغ غزل
               تو حس شاعرانه شو

بیا منو تو ما بشیم
   ما از ترانه ها سریم
    من میدونم،تو میدونی
         ما،از من وتو بهتریم…….

?شیوا قناد???

4
به چه کس باید گفت،
باتوخوشبخت ترین انسانم

به چه کس باید گفت،
با تو پر بار ترین بستانم

به چه کس باید گفت ،
قصه درد و دل عشاقت

زچه کس باید جست ،
ره پر پیچ و خم میثاقت

از کدامین عاشق
شرح احوال تو را جویا شد؟

که تو معشوق منی
وز تو دلم گویا شد…

به کدامین اختر ،گله!
از دست غمت باید کرد؟

جور کم کن که همین،
 دست کمت باید کرد!

به چه کس باید گفت،
 رخنه کردی بر دل وایمانم

به چه کس باید گفت،
 تویی آغاز اگر دیوانم

از کدامین جاده سفرم را
….. به تو آغاز کنم؟

چه کنم تا گره هجر ،
تو را باز کنم…….؟!

“شیوا قناد”

5
باز باران ،با ترانه…
      با نوایی عاشقانه…

می چکد از ابر زخمی
    بر سکوتی بی کرانه
پاک میگردد وجودم،
     مثه غسلی ،جاودانه!

ساده می گردد نگاهم،
مهربان و خالصانه،
تو نشستی پشت شیشه!
در سکوت محض خانه،
بر بخار روی شیشه ،
می نویسی صادقانه

دوستت دارم ولیکن
    دشمنت گشته زمانه

گریه کردم زیر باران
اشک هایم شد روانه

گریه هایم را ندیدی!
زیر باران،بی بهانه!

شست باران غصه ها را!
مُرد،کابوس شبانه….
یکه و تنها نشستم
چشم من بر خاک دانه….

زیر خاک آرام،آرام
 سر بر آورده،جوانه
ناگهان در اوج قلبم
میکشد آتش زمانه

بوی باران ،عطر گلها
طعم خوب هندوانه

می دوم در زیر باران
مثه یک رود، روانه

می دوم ،تا اوج آخر…
     می دوم تا بوی خانه…..

“شیوا قناد”???