فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 31 فروردین 1403

ضحاک یادت

بهناز علیزاده

ذهنم که گم می شود،!
در خیالت،
نیشتریست
که می رود در قلبم .،!
و می نوشد،
خون دلم را،
و می کشد اختیار از وجودم،
شیطنت خندهای تو،
از لذت زخمهای من،
و سرازیر می کند،
اشک مرا،
کااش ،!
یاد تو ،
اااینهمه،
ضحاک نبود،!

*

کاااش !
با یاد تو..،
می نوشیدم از طراوت خیالت،!!
زندگانی را ،!
و در آغوش می کشیدم،،،!
جوانی را،،،!
و حس می کرم،!
خنکای بهاران را،
و خیس می شدم،
از نسیم آبشاران،
چون گلهااا،،!
در بهاران،
کااش..،!

علی زاده ( کیمیا) آلمان

بخش شعر سپید | پایگاه  خبری شاعر


منبع: سایت شعر ایران