فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 1 اردیبهشت 1403

طیبه شامانی

تصویر تست
تصویر تست

طیبه شامانی

، متولد1/1/55 دامغان، فارغ التحصیل تکنولوژی تولیدات گیاهی ( کاردانی )
افتخارات:
عضو انجمن نویسندگان کودک و نو جوان از سال 1382
نفر اول جشنواره کشوری یار و یادگار
نفر اول جشنواره فجر91

نامزد کتاب سال دفاع مقدس با کتاب مسافرسپیده دم
برگزیده قلم زرین با کتاب دم گربه هارا بکش
برگزیده فجر و کتاب سال کانون با کتاب قچ قچ

نامزد یازدهمین جشنواره مطبوعات
برنده لوح زرین دوازدهمین جشنواره مطبوعات
نامزد قلم زرین امسال با کتاب راه مشقی انتشارات مهر زهرا
حدود هفت سال کارشناس رشد نوآموز

خوب شد”

چشم های من برای دیدن بهار
منتظر نمانده است
سالهاست
یک پرنده هم
ترانه ای برای من نخوانده است

شانه های من اگر چه خم شدند
خوب شد
دستهای خشک من
قلم شدند

طیبه شامانی(طناز)
“حس خوب زندگی”

یک جوانه
غنچه ای کوچک
خال های کفشدوزک
رودخانه ، ابر
در تو و در من
حس خوب شعر
حس خوب زندگی را برمی انگیزد
مهربانِ من
خدارا شکر
جای اشک از چشمهامان خنده میریزد

طیبه شامانی(طناز)
“از سنگ تا برگ”

باران که آمد
از کوه تا دشت
از سنگ تا برگ
هر چیز
تَر شد
باران که آمد
یک لحظه انگار
پاییز تَر شد

طیبه شامانی(طناز)

مجله
نبات کوچولو و نبات هم کارشناس شعر هستم
پروانه شو!
.

چرا خسته بی حوصله
چرا این همه دلهره
به دیوار رو کرده ای
چرا قهر با پنجره
.
چرا چشم تو دوخته
به یک نقطه مبهم است
کلاف خیالت مدام
گره خورده ودر هم است
.
رها باش و پروانه شو
در اين پيله ها کز نکن
از این پس گل خنده را
اسیر پرانتز نکن
.
ببین ابر وباد ونسیم
برای تو در حرکتند
تو هم مثل پروانه ها
بچرخ و برقص و بخند
*

طیبه شامانی
خانم معلم جان نرنجيد
قصدم که آزار شما نیست
این خنده های زیر میزی
اصلا نميدانم که از چیست

لبهای من خوش خنده هستند
بی احترامی نیست در کار
از صبح میخندند تا شب
حتی به درز روی دیوار

روزی اگر با چسب پهنی
لبهای خود را هم ببندم
فرقی ندارد میتوانم
با چشم و ابرو هم بخندم

طیبه شامانی
#

بهونه
****کلاغه از صبح زود
نشسته روی دیوار
صداش گرفته انگار
غر می زنه قار قار

به مدرسه نرفته
تو برف و سرما مونده
بهونه شه می دونم
درساشو خوب نخونده

طیبه شامانی

سنگِ دلتنگ

سرد و بی لبخند
بی تپش
   بی نبض
ساکتم
    سنگم
نیستی…
      بدجور دلتنگم!

طیبه شامانی
“خیال تو”

خیره می شوم به سقف
خیره می شوم به پنجره
خیره می شوم به راه
میرسم همیشه از خیال ها ،به تو
فکر کرده ام
روزها و ماه ها و سال ها به تو

 با خیال تو
ماه میشوم
   روبه راهِ روبه راه  می شوم

طیبه شامانی(طناز)

“اندوه من”

اندازه ی  یک کوه
نه!
اندوه من
اندازه ی  دنیاست
بی تو تمام لحظه ها سرد و نفسگیر است
دلتنگم و دلتنگتر
       دیگر بیا
         دل دل نکن
                دیر است..‌.

طیبه شامانی(طناز)
با تو…..

پدر بزرگ
 با مادربزرگ که سالهاست نیست
حرف میزند
قهر میکند
غذا میخورد
و من هر روز در خیالم با تو
حرف میزنم
میخندم
قدم میزنم
شاید منهم آلزایمر دارم

طیبه شامانی(طناز)