فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 اردیبهشت 1403

عادل حیدری

تصویر تست
عادل حیدریدهم شهریور سال 63 در فارسان (چهارمحال و بختیاری) متولد شد. دوران ابتدایی را در دبستان جلوه حق گذراند. پس از تحصیل در مدرسه راهنمایی توحید به دبیرستان ولایت فقیه رفت و به خاطر علاقه به ادبیات ، رشته ی علوم انسانی را برای ادامه تحصیل برگزید. در مرکز پیش دانشگاهی شیخ بهایی ادامه تحصیل داد و پس از اخذ دیپلم ، سال 81 در رشته جغرافیای طبیعی دانشگاه سراسری تبریز پذیرفته شد.چهار سال دانشجویی خاطره انگیز علیرغم دوری از خانه و خانواده از آن جهت برایش خوشایند بود که از همان سال اول به سمت شعر و شاعری رفت و تبریز بستر خوبی برای این کار بود. پس از فارغ التحصیلی ، جهت انجام خدمت مقدس سربازی به اهواز اعزام شد و در این دوره مفید نیز فضای شعری اهواز را تجربه کرد. خدمت مقدس سربازی را به پایان رساند و هم اکنون به عنوان کارشناس روابط عمومی شهرداری فارسان ، عضو شورای کارشناسی شعر دفاع مقدس استان ، عضو انجمن شعر بسیج استان ، عضو شورای انجمن شعر استان و دبیر انجمن شعر مولوی فارسان امیدوار به فرداست...داوری ها : 1.دو دوره داوری جشنواره سراسری شعر روی ریل انتظار 2.دو دوره داوری جشنواره استانی شعر بسیج هنرمندان 3. دو دوره داوری جشنواره شعر استانی دفاع مقدس 4. داوری جشنواره استانی شعر هیأت   5. سه دوره داوری جشنواره شعر شهرستانی دفاع مقدسبعضی مقام های استانی و سراسری شعر : 1. مقام اول جشنواره بین المللی شعر آذربایجان 2. مقام اول شعر دفاع مقدس همدان 3. مقام دوم جشنواره دانشجویی رضوی مشهد مقدس 4. مقام دوم جشنواره بین المللی خط سوم تبریز 5. مقام سوم جشنواره شعر میلاد سرخ تبریز 6. سه دوره مقام اول جشنواره شعر فاطمه (س) کوثر هستی شهرکرد 7. دو دوره مقام اول جشنواره شعر دفاع مقدس استان   8. برگزیده جشنواره نبوی سفره های آسمانی تهران 9. برگزیده جشنواره نبوی پران تر از جبرائیل ورامین 10. برگزیده جشنواره بین المللی نبوی مشهد مقدس 11. برگزیده جشنواره شعر ملی کوثر شاهرود 12. برگزیده جشنواره شعر بسیج شیراز   13. برگزیده جشنواره شعر  دانشجویی مهر باران تهران 14. برگزیده جشنواره شعر علوی ازنا   15.برگزیده جشنواره سراسری شعر همسران شهدا تهران 16. بیش از 20 مقام استانی در شعر اثر به چاپ رسیده از او : مجموعه "اسم نداشتم" حاوی غزل و رباعی ، چاپ سال 1392 ، انتشارات سامان دانش ، حوزه هنری

1
هر سال ، يك روزش فقط روزِ پدر بود
امّا همان يك روز هم ، او كارگر بود
هي حرف پشتِ حرف ، نه … بايد عمل كرد
امّا مگر دردش فقط دردِ كمر بود ؟
گلناز ! دَرسَت را بخوان دكتر شوي بعد
بابا بيايد پيشِ تو ، عمري اگر بود
گلناز دختر بچّه ي نازي ست امّا
بابا دلش مي خواست گلنازش پسر بود
بيچاره اين گلناز ، خانم دكتري كه
نُه ماه از هر سال بابايش سفر بود

آن روز با سيمان و نان از كار برگشت
روزي كه در تقويم ها روزِ پدر بود

عادل حیدری

2
طفلكي از همان سال ها پيش ، آرزو داشت من زن بگيرم
مدّتي با نداري بسازم ، بعد يك وامِ مسكن بگيرم
چون به قولِ خودش خام بودم ، قول دادم كنارش بمانم
اوّلش زيرِ آن سقفِ چوبي ، تا كمي بعد آهن بگيرم
كاش در قلّكِ كودكي هام ، سكّه ها جنسشان كاغذي بود
تا كه يك بار هم روزِ مادر ، جاي جوراب دامن بگيرم
كاش در آينه گم نمي شد ، بچّگي هاي پيراهنم تا
جاي اينقدر ‹‹ اي كاش ›› فردا ، نانِ صبحانه را من بگيرم
شايد امروز دير است امّا ، سال ها پيش تر قول دادم
آخرش انتقامِ تو را از ، وصله و چرخ و سوزن بگيرم

شايد امروز دير است مادر ! بي تو اين روزها… راستي كاش
آخرِ هفته يادم بماند ، شيره و نان و روغن بگيرم !

عادل حیدری

3
به اعتقادِ دهِ ما بهار کوتاه است
بهار از نظر اين ديار کوتاه است
زیاد سخت نگیریم ، عمر دستِ خداست
بگیر دستِ مرا روزگار کوتاه است
چه قدر روز و شبم بي تو تلخ و طولانی ست
کنارِ تو سفرِ قندهار کوتاه است
در اين مسير چنان با تو حرف دارم كه
براي گفتنشان يك قطار كوتاه است
زمین به دورِ تو روزی دو بار می چرخد
به این بهانه که طولِ مدار کوتاه است
شکسته قایقی ام روی آب سرگردان
چه قدر فاصله تا آبشار کوتاه است

صدای دردِ دلم را کسی نمی شنود
دلم گرفته و سقفِ مزار کوتاه است !

عادل حیدری

4
آرزو داشتم از تنهايي ، با خودم اين همه خلوت نكنم
جاي اين قدر دعا و گريه ، كاش مي شد به تو عادت نكنم
از همان روز كه رفتي ديگر ، به نگاه همه بدبين شدم و
توبه كردم كه به اين آساني ، عشق را با همه قسمت نكنم
كاش بيكار نبودم شايد ، ذرّه اي زندگي ام بهتر بود
لااقل كاش در اين بدبختي ، چاره اي بود كه خدمت نكنم
آي مَردم خودتان مي بينيد ، سال ها در صفِ مرگم امّا
مَرد باشيد وَ اين نوبت را ، بگذاريد رعايت نكنم
راستي اين دو سه شب تنهايي ، داشت كم كم به سرم مي زد كه…
دوست دارم كه در اين يك مورد ، با كسي غيرِ تو صحبت نكنم

حرف سرمايه ي مَرد است نه درد ، به خدا بي رگ و نامَردم اگر
گوشه اي دِنج خودم را آخر ، يك شب از دستِ تو راحت نكنم!

عادل حیدری

5

دلِ شکسته ، تنِ خسته خانه می خواهد
دوباره گریه ی امشب بهانه می خواهد
دلیلِ گریه ی هر شب ! کمی شریکم باش
که گریه بیشتر از اشک شانه می خواهد
هزار بار نوشتم ، هزار بار نشد
نوشتن ازتو غمی شاعرانه می خواهد
دلم گرفته و از بوی خانه خسته شدم
دلِ گرفته کمی چایخانه می خواهد!

برای داشتنش حاضرم بقیه ی عمر…
ولی چه فایده وقتی مرا نمی خواهد؟

عادل حیدری