فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 4 اردیبهشت 1403

قدیم ندیما که فقط صفا بود (محمود کریمی )

 

 

 

محمود کریمی

آدما اکثرا کلنگی شدن…

 

قدیم ندیما که فقط صفا بود

موبایل و اینترنت و سی دی نبود

 

 

بزرگترا بالای خونه جاشون

کوچیکترا کنار دست و پاشون

 

صبحونه نون سنگکه داغ و پنیر

یه ذره سرشیر و عسل با فتیر

 

شبهای یلدا شب قصه گفتن

دختر پادشاه و هیزم شکن

 

سبزی پلو با ماهیمون به را بود

نخودچی کیشمیش روی کرسیا بود

 

کار خونه با دخترای خونه

کار بیرون با پسرای خونه

 

عروسیا ساده بود و بی ریا

مهریه ها یک سفر کربلا

 

رسم و رسومی داشت خواستگاری

خاطره هاش تو عکس یادگاری

 

از اون زمون که سادگی تموم شد

خوشی به زندگی ما حروم شد

 

پول زیاد حق تقدم شده

روکم کنی عادت مردم شده

 

دنیا دیگه عوض شده راست راسی

حرف می زنن راست و بی رودرباسی

 

 “خونه کلنگی ها که سنگی شدن

آدما اکثرا کلنگی شدن”

 

آیفون اومد جای کلون و کوبه

سادگی رفت تو سطل خاکروبه

 

کفشای جورواجور بجا ارُسّی

شومینه و شوفاژ بجای کرسی

 

لامپای مهتابی بجای توری

کتری های برقی بجای قوری

 

اُدکلن اومد جای عطر قمصر

شیر هلندی جای شیر مادر

 

لنزای رنگارنگ بجای عینک

شادونه رفت و جاش چیپس و پفک

 

نوشابه اومد جای سرکه شیره

پیتزا اومد بجای ارده شیره

 

آخر برنامه غذایی مون نوشته

“گالینابلانکا”جای آش رشته

 

جوونامون بعضیا قِرتی شدن

اعتیاد اومد و زپرتی شدن

 

با آمپول و قرص و کراک و شیشه

هیچ کسی عاقبت به خیر نمی شه

 

میدون  سيّداسماعیل دوباره

به رونق افتاد از لباس پاره

 

سوراخ سوراخه همه ی لباسا

تیپ جوونا مثله آس و پاسا

 

یه روزی کله ی کچل مد می شه

یه روزی کله  مثل هدهد می شه

 

تو قهوه خونه ها جوونِ بیجون

شب تا سحر نشسته پای قلیون

 

 صبحا که موقعه حساب کتابه

تازه طرف تا لنگ ظهر می خوابه

 

بعدِ ناهار و ساعت اداری

دنبال کار می گرده از بیکاری

 

به هر محله مشغول سرکشی

شش نفری می رن مسافر کشی

 

دخترای پر از فیس و افاده

دختر از دماغ فیل افتاده

 

اسم شناسنامش اگه زلیخواست

با صد کرشمه می گه اسمم آیداست

 

هرجا که با کلاسه اونجا هستش

قلاده ی سگی درون  دستش

 

بعد یه آرایش صدتا صدتا

دختر چهل کیلو میشه نود تا

 

ترشیده و رو دست مادر هنوز

میگه شوهر میخوام مثله “تام کروز”

 

شوهری می خواهم که دکتر باشه

 حساب بانک سوییسش پر باشه

 

باید هزار تا سکه مهرم کنه

تا روی دخترخالمو کم کنه

 

عروسیمون بالای برج میلاد

گذشته هاشو برده انگار از یاد

 

پشت قبالم یه موبایل و ماشین

یه خونه تهران یه خونه تو برلین

 

دختره تا کرج نرفته تا حالا

ماه عسل می گه بریم آمریکا

 

دوماد ندید بدیده و خل میشه

هول میشه و دست و پاهاش شل میشه

 

“خونه کلنگی ها که سنگی شدن

 آدما اکثرا کلنگی شدن”