فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 29 فروردین 1403

مهدي (مهران) ساغري

مهدي (مهران) ساغري
 مهدي (مهران) ساغري

 مهدي (مهران) ساغري

 مهدي (مهران) ساغري

در  21 آبان ماه 1359 در ديار سردار جنگل  و شهر بارانهاي نقره اي رشت  بدنيا آمد از همان ابتدا علاقه ي بسياري به هنر خوشنويسي داشتو با پشتکار فراوان در اين امر موفق شد در سطح استان و کشور مقامهاي متعددي در زمينه خطوط قراني “نسخ و ثلث”  کسب نمود و  در کنار فعاليت هنري به خواندن و سرودن شعر علاقه  بسياري داشت  و گاها در قالبهاي مختلف دلنوشته هايي می نوشت  که البته بيشتر اشعار وی مناسبتي و آييني مي باشند  
 وی می گوید  به لطف خدا و مدد ايمه اطهار در چند مرحله حايز کسب رتبه در چند جشنواره ي مختلف کشوري گشتم که آخرين آن جشنواره پيامک رضوي در اسفند ماه  96 بوده است.


1

دوباره اشک ميريزد علي آهسته در بستر
گمانم ديده در خواب شبانه دود و خاکستر

گمانم ديده زهرا را که مظلومانه مي سوزد
ميان قُلزم آتش که افتاده ست بر يک در 

گمانم ديده دست نانجيبي را که سيلي زد
به آن رويي که بوسيدش هزاران بار پيغمبر 

گمانم ديده سفاکي لگد زد بر در منزل …
و شايد هم شنيد آن لحظه هل من ناصري ديگر

و يا ديده ست خوني را که بر ديوار و در مانده
همان دربي که زهرا شد به قهر ميخ آن پرپر

نميدانم چه ديد اما عجب حال بدي دارد … 
دوباره اشک ميريزد علي آهسته در بستر
 

2

به رويِ ني سري آورده شد ما بينِ محفلها
و خوني ميچکد از حنجره همواره بر دلها
حرامي زاده ي شامي به پيش عمه ميگويد 
 الا يا ايّها السّاقي .. ادر کاساً و ناولها …

 

3

دلم نوايِ نيستانِ نينوا دارد
هوايِ گنبد و گلدسته يِ طلا دارد

نشسته با دلِ بشکسته  شعر ميسازد
دوباره از تهِ دل ميلِ کربلا دارد

هواي بين حرم با دو قصرِ رويايي …
که عرشِ رويِ زمين است و ماجرا دارد

بهشتِ سيصد و هفتاد و هشت متري که …
دو سمتِ آن مه و خورشيد دلربا دارد

شفا گهي که علمدارِ حاذقش در دست …
هميشه مرهمِ ناسورِ  بي دوا دارد

تمامِ اهلِ زمين دسته دسته مي آيند
ز بس که خسروِ دين بخشش و سخا دارد

به لطفِ حضرتِ حق اين دو قبّه ي زرّين
چه ماهرانه دو بام است و يک هوا دارد