فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 7 اردیبهشت 1403

مهدی کیهانی ادیب

مهدی کیهانی ادیب
مهدی کیهانی ادیب

مهدی کیهانی ادیب

نگاهی کوتاه و گذرا به زندگی نامه ی شاعر گرامی جناب آقای مهدی کیهانی ادیب

مهدی کیهانی ادیب از شاعران متولد دهه ی شصت خورشیدی می باشد:

مهدی کیهانی فرزند سلیم در مردادماه 1363در یکی از روستا های توابع بیجار متولدشد وچندی بعد به همراه خانواده به شهرک ولیعصر(عج) همدان کوچ و سکنا گزیدند.مهدی کیهانی در دوران دبیرستان رشته ی ریاضی و فیزیک را برای ادامه ی تحصیل انتخاب کرد و در سال 1382در کنکور سراسری وارد دانشگاه شد .مهدی کیهانی از همان دوران دبیرستان در زمینه های ورزشی ،خوانندگی،مداحی،اذان،قرائت قرآن،و بلاخره شعر فعالیت می کرد.

مهدی کیهانی شعر را با قالب های کلاسیک شروع کرد و در اکثر قالب ها طبع آزمایی کرده است بخصوص در قالب غزل و مثنوی اما تخصصی شعر نیمایی کار می کندوبیشتر سروده هایش نیز در همین قالب است و شعر سپید نیز…

مهدی کیهانی ادیب در سال 1387وارد انجمن ادبی شهید آوینی شهرک ولیعصر (عج) همدان شد ودر جلسات و برنامه های انجمن حضور فعال دارد ودر این انجمن مشغول به فعالیت می باشد.

 

نمونه اثر:

 

آسمان نغمه ی دیدار تورا می خواند

بوی نرگس همه جا پیچیده

سروها دیده به ره دوخته اند

چشم هر آینه ای خالی از رنگ حضور

قلب نیلوفرها هم چنان در تپش است

همه در فاصله ها منتظرند

تا سواری که پر از حادثه است

خلوت شب شکند

ورساند همه را تا به خدا…

 

*

 

به کدامین بهانه

تورا به انزوا می خوانند

تویی که تصویر شکسته ی

ماه آسمان

در مرداب خاطرات شبی

تویی که پوشیده تر از خاک

و برهنه تر از آبی

تویی که بهانه ی

طلوع روشنایی

در ظلمت سرای کهکشانی

به کدامین بهانه

تورا به انزوا می خوانند

تویی که همچون ققنوس

در شبستان سرمازده ام

ترانه ی دوباره زیستن را

زمزمه می کنی

تویی که ستاره های خونین آسمان

تورا چشم در راهند

ومن اکنون تکرار غریبانه ی شب هایم را

به انتظار می نشینم

ودر کمین گاه خلوتم

تورا نشانه می روم

و تک درخت خاطراتم را

بااشک سکوت آبیاری می کنم

تاکه نتواند ثمره ی آن

سیب سیاه خاک آلود

تنهاییم باشد…

 

 ***

مرغ شب می خواند

دربیابان عطش

وسط ذهن کویر

من به دنبال معمای خدا می گردم

پشت آن جاده ها

زیر یک سقف کبود

کنج دیوار بشر

آسمان گم شده است

برلب حوض سیاه

قعر آن چاه سپید

در شب آینه ام

کوه از قامت کاه همچنان می ترسد

باغ تنهایی من رنگ افکار خداست

چشمه ها می جوشند

خواب ماهی سنگین

گریه ی سنگ مرا

به ملاقات گل نیلوفر

هم چنان می خواند

ومن از خلوت شب

دائما بیزارم

در چنین فاصله ای

مثل یک نقطه ی تار

من به دنبال معمای خدا می گردم

بغض شب دیدنی است

ودرختان گیسو بر دست

همه دلواپس فردا شده اند

با چنین دلهره ای

می نوازد سرود شب تنهایی را

ودر این خلوت کور

خالی از شکوه ی ماه

با سبد های پر از سیب سیاه

خسته از زاویه ها

من به دنبال معمای خدا می گردم

سایه هایی از دور

مثل آرامش بادمی رباینده فضای پر از ابهام مرا

و پس از چندین قرن

کودکان نیز

به دنبال معمای خدا می گردند…

مهدی کیهانی ادیب