فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 4 اردیبهشت 1403

مهسان احمدپور

مریم یارقلی
مهسان احمدپور متولد هزار و سیصد و هفتاد و چهار، دانشجوی زبان و ادبیات انگلیسی، گیلان.

1
باور کن زیبایی هم میتواند
سرنوشت غم انگیزی باشد
گل ها خوب می شناسند
اندوه شکسته شدن را
با دست های کسی که
مست عطر تن توست
گاهی در امتداد نگاه زنان زیبا
به زخم های نامرئى ميرسی
به جراحت رودخانه ای آرام
که هزار قایق
به هنگام پیش رفتن
سینه اش را شکافته باشند.

2
با بی رنگ ترین صورتِ تب کرده میرسم
یک قطره می شوم
یک بوسه
می نشینم ‌به پیشانیت
مرا پاک می کند از پوستت
که نترس خواب دیدی

نترس
خواب ِ تو ایم ما
تو بیداریِ مایی
به تو است شب یا روز
به تو است خواب یا بیداری

کم سو ستارگانیم
دل خوش به امتدادِ سایه
به تو است
ما را به شب عیار بگیری
یا کناره ی خورشید

از من به تو
که خورشید به آبی میگوید خانه
تو به خانه بگو سیاه
به خانه بگو “تو”

به تو است چقدرِ مردن ما
وامم بده کمی
از ضربان سینه ات
از گرماگرمِ نفس هات

نه
نفس نداده ای
که مرده ام
که قطره شده ام
بر خنکای رخ پوش تو
که در تقاطع تاریکیِ به صبح کشیده
بوسه ی شعر رد میشود از لب هات

حالا رد مرا بگیر تا لاشه های زبانه کش ستارگان
تو از سیطره ی آفتاب
هراسِ مرا دیده بودی
اگر پا به پای من می جنگیدی
شب سقوط نمی کرد
سقوط نمی کرد
این نوسفراتوی خسته
از گذار سالیان گریه و عطش
با چشم هایی که چشم هایت را
بوسیدن می دانستند
نه خواندن

نخواندم
نوشته نبود
از این عطش
دلِ مرا حواله کرده بودی
به آبیِ سراب نه سهمی نداریم از آبی ها
سرخی را از لب هات بگیریم یا از خون ؟
-از مرگ

از مرگ به مرگ
با مرگ تا مرگ

مرگ
هوایی ست که گاهی رقیق می شود
تنهایی
هوایی ست که گاهی رقیق می شود

در قفس ِ خالی این خانه
با پنجره ای که پریده است
روا نیست
اندازه ی نمردنمان
نفس بماند
بارقه ی نخستین صبح را بگو
که بیاید
که بمیراند مرا

3
هر آن لب که تا کنونَش بوسیده ای
هر آن تن که رخت بر کنده ای ،
و بَسارده ای
مشقِ مهیا شدنت برای من بوده است و بس

من از چشیدن طعمِ آنان که پیش از من آمده اند
در حافظه ی دهانت
غمگین نمی شوم‌

آنها دالانی بوده اند طویل،
دری بوده اند نیمه گشوده
و چمدانی همچنان روی ریل مانده،

طولانی بود سفر ؟
آیا به درازا کشید یافتنم؟
الحال که اینجایی !
خوش آمدی به خانه.

4
عاقبت یک روز قدیس می شوی شاعر
از لب هایی که هزار بوسه برایت آورده است
جز شعری تازه بر نمیداری

مهسان_احمدپور