فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 31 فروردین 1403

نسرین فخیمی

تصویر تست
تصویر تست

نسرین فخیمی

نام : نسرین فخیمی / متولد 17 بهمن 1349  در تهران و ساکن شهرستان ابهر/تحصیلات : فوق لیسانس زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه شهید بهشتی تهران و پذیرفته شده  در مقطع دکتری رشته ادبیات فارسی دانشگاه بین المللی قزوین  /  مجموعه شعر چاپ شده : کتاب  ( در شاهراه باد ) توسط انتشارات انجمن قلم ایرانیان امروز / علاوه بر کتاب (در شاهراه باد) که مجموعه اشعار شخصی ایشان است؛اشعار این بانوی شاعر در  مجموعه هایی با عناوین 🙁 ترانه های ابهر رود) که توسط ارشاد ابهر به چاپ رسیده و کتاب (غزل غزللر) به تألیف آقای علی اصغر اجاقلو که مجموعه اشعار ترکی شعرای ترکی سرای   استان زنجان هست  و نیز کتاب شعر سال بابان 2 به تألیف آقای علی خلیلی فر  توسط انتشارات شعر سال بابان به چاپ رسیده است…

دارای مدرک ممتاز از انجمن خوشنویسان ایران /

سوابق هنری و ادبی و فرهنگی : فعالیت در زمینه نقاشی و خلق آثار نقاشی رنگ روغن و شرکت در جشنواره سراسری دانشجویی و اخذ مقام دوم در زمینه نقاشی و کسب جوایز نفیس جشنواره/شرکت در جشنواره های استانی خوشنویسی و کسب مقام و دریافت تقدیرنامه و جوایز نفیس جشنواره/ آغاز فعالیت ادبی ایشان  از حدود سال  82  و همزمان با اخذ مدرک لیسانس /

حدود 2 سال فعالیت در انجمن شعر با عنوان دبیر انجمن ادبی در شهرستان ابهر /شرکت در جشنواره های شعر استانی  و برنده مقام های دوم و سوم شعر فارسی و ترکی؛دبیر صفحه ادبی هفته نامه ندای ابهر به مدت 5 سال  و در این مدت انجام مصاحبه های فراوان  با شاعران منطقه ابهر رود  و به چاپ رسانیدن آن مصاحبه ها در هفته نامه ندای ابهر / چاپ مقالات و اشعار شخصی در هفته نامه ندای ابهر و نیز چاپ  دو مقاله علمی پژوهشی در مجله های  علمی پزوهشی تاریخ ادبیات دانشگاه شهید بهشتی تهران و مجله عرفان اسلامی دانشگاه آزاد واحد زنجان از جمله فعالیت های ادبی و فرهنگی ایشان در طی سالهای گذشته بوده  است…

ایشان دو مصاحبه جداگانه با صدا و سیمای استان زنجان داشته اند که یکی در منزل شخصی شان و  دیگری بصورت شعر خوانی از برنامه زنده در شبکه اشراق زنجان بوده است…

 

1

من پر از تشویش پاییزم کمی پیشم بمان
از هوای شعر لبریزم کمی پیشم بمان     

من به لبخندی ؛ نگاهی ،گاه گاهی قانعم ت
ا که از تقدیر بگریزم ؛ کمی پیشم بمان     

شوق باریدن ندارد آسمان ابری ام  
کاش با باران بیامیزم ؛ کمی پیشم بمان    

خواب دیدم زندگی را در حضور چشم تو
پیش پای عشق می ریزم  کمی پیشم بمان    

عاشقم ؛ دیوانه ام ؛ خردم ؛ خرابم ؛ خسته ام
من همین احساس لبریزم کمی پیشم بمان

 

2

می رفتی و حال و هوا خاکستری بود.
رنگ تمام کوچه ها خاکستری بود….    

یک یک پری ها از زمین پر می کشیدند
غم در لباسی آشنا خاکستری بود…

تقدیر نقش مبهمی را طرح می زد  
انگار رؤیای خدا خاکستری بود…  

من مرده بودم زندگی ترکم نمی کرد    
این قصه ی پرماجرا  خاکستری بود…

شهریور و ذهنی پر از تشویش پاییز
گلبرگی از شاخه رها خاکستری بود…   

در قلب سنگ آشوبی ازغصه به پا بود   
می رفتی و دنیای ما خاکستری بود…  

 

3

گفتی نمی خواهم تورا..حرفی ندارم
 من با غم تو الفتی دیرینه دارم    

این روزها عاشق شدن عیب بزرگی است
من را ببین! با عشق تو افتاده کارم

با گریه می خندم که باید زندگی کرد
 پاییزم و در بند ایام بهارم  

می رفتی و دل هم به دنبال تو می رفت  
 می ماندم و شعری که می شد بی تو یارم

عمری است موضوع ملامت های خلقم  
   باشد که افتد با سلامت کارو بارم  

دیوانگی هم عالمی دارد که من باز
با آرزوها روزها را می شمارم

دیگر نمی خواهی مرا میدانم آخر
 این را به پای کار دنیا می گذارم   

 

4

سلام..! ناب ترین حس شاعرانگی ام!   
سلام..! گرمی احساس شادمانگی ام     

هنوز محو خیالات و خواب و خاطره ام…
هنوز مست سبوی شراب خانگی ام

هنوز یاد توام  می برد به سمت غزل
اگرچه سخت گرفتار  بی ترانگی ام     

تویی دلیل قشنگ امیدواری من     
در این سکوت فراگیر بی بهانگی ام     

از آن زمان که نگاه تو را نشان کردم     
چنین اسیر بیابان بی نشانگی ام  

بگو به سوی کدامین بهار پر بکشم ؟
که برگ و بار شکوفا شود ز دانگی ام

بیا و باز دوباره مرا به خویش بخوان!     
بیا  که با تو  مهیای جاودانگی ام..