فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 4 اردیبهشت 1403

نقابدار عریان

این که نقاب مرا نهاده به صورت کیست ؟ که نتوان شناخت سیرت او را بر تن من حکم است و حلق نداند راز حضور مرا و غیبت او را جان و تن من ، طعام روز و شب اوست…

این که نقاب مرا نهاده به صورت
کیست ؟ که نتوان شناخت سیرت او را
بر تن من حکم است و حلق نداند راز حضور مرا و غیبت او را
جان و تن من ، طعام روز و شب اوست
ضعف من است این که زاده قوت او را
جسم مرا چون جذام کهنه جویده ست
چاره نجویده کسی جراحت او را
باده ی خون منش کشانده به مستی
ذلت من آفریده لذت او را
دشمن من ، جاگزیده در بدن من
نفرت من ،‌ بیش کرده نخوت او را
بر سر آن است کز تنم بکند پوست
تا بستایم همیشه ، قدرت او را
وای که چون از درون من بدر اید
اینه حس می کند کراهت او را
جمجمه ای با دو چشمخانه ی خالی است
وین همه زشتی ، قزوده هیبت او را
اسکلتی پیر ، زاده می شود از من
منتظرم ساعت ولادت او را

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج