فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 5 اردیبهشت 1403

چشم زخمی، زده بر پیکرِ ماهت، چشمی

طارق خراسانی

نوع شعر: خوشه ای یا متغیّر

گریه بس کن،
که من از کوی سحر می آیم
شاد زی دخترِ گل،
با بهارانم و با موجِ خبر می آیم
خبری هست پسِ پرده ،
کمی صبر ،
سحر می آید
«
چشــم زخمی، زده بر پیـــکرِ ماهت، چشمی
کرده آزرده عجـب چشـمِ سیاهت!! ، چشمی

صبر کن، زخم تو را دست دلِ من به دعاست
از خـدا باد شود پشــت و پناهت…، چشمی
»
گریه بس کن
خطر از گوشه ی چشمِ تو گذشت
که دعایی،
ز دل عاشقِ دیوانه ی چشمِ تو گذشت
صبر کن،
مژده ی ارباب نظر می باشد:
«شب به پایان شد و غم می رود و
موسم شادی در راه…»
«
عشق خوانیِ سحـر می شــنوم، باور کن
رونق از عشق و هنر می شنوم ، باور کن

من نه از خـود سخنی گفته، خدامی داند
نغمـه از جای دگــر می شـــنوم، باور کن

١٨ آذر ١٣٩٣ طارق خراسانی

پ . ن
شاید باور نکنید ولی این موضوع واقعیت دارد که اولین شعر به اصطلاح ” نو ” و خوشه ای را حضرت مولانا سروده است که نمونه ی آن تقدیم چشمان تیز بین شاعران فرهیخته ی سایت شعر ایران می شود:

نه مرادم نه مریدم ،
نه پیامم نه کلامم،
نه سلامم نه علیکم،
نه سپیدم نه سیاهم.
نه چنانم که تو گویی،
نه چنینم که تو خوانی ونه آن گونه که گفتند و شنیدی.
نه سمائم،
نه زمینم،
نه به زنجیر کسی بسته و نه برده‌ی دینم
نه سرابم،
نه برای دل تنهایی تو جام شرابم،
نه گرفتار و اسیرم،
نه حقیرم،
نه فرستاده پیرم،
نه به هر خانه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم، نه بهشتم
چنین است سرشتم
این سخن را من از امروز نه‌ گفتم،
نه‌ نوشتم،
بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم….(تا اینجا شعر نو می باشد )
»
حقیقت
نه به رنگ است و نه بو،
نه به های است و نه هو،
نه به این است و نه او،
نه به جام است و سبو… (شعر کلاسیک)
«
گر به این نقطه رسیدی به تو سر بسته و در پرده بگویم،
تا کسی نشنود آن راز گهربار جهان را،
آنچه گفتند و سرودند تو آنی …
خود تو جان جهانی،
گر نهانی و عیانی،
تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی
که خود آن نقطه عشقی
تو اسرار نهانی
همه جا تو
نه یک جای ،
نه یک پای،
همه‌ای
با همه‌ای
همهمه‌ای
تو سکوتی
تو خود باغ بهشتی.
تو به خود آمده از فلسفه‌ی چون و چرایی،
به‌ تو سوگند که این راز شنیدی و
نترسیدی و بیدار شدی،
در همه افلاک بزرگی،
نه که جزئی ،
نه چون آب در اندام سبوئی،
خود اوئی،
به‌خود آی
تا بدرخانه‌ی متروک هرکس ننشینی
و به‌ جز روشنی شعشعه‌ی پرتو خود
هیچ نبینی
و گل وصل بچینی…….! (و این قسمت آخر هم دقیقا یک شعر به اصطلاح “نیمایی” و یا “نو” می باشد.)
پس ملاحظه می شود مولانا ابتدا با یک قطعه شعر نو کار خود را آغاز می کند و در میانه دو بیت شعر کلاسیک دارد و عاقبت با قطعه شعرنوی این اثر اعجاب آور به پایان می رسد … امروز به این شکل از شعر می گوییم: « شعر متغیّر یا خوشه ای» مانند غزلمثنوی که نوعی شعر خوشه ای محسوب می شود.

بخش قطعه | پایگاه  خبری شاعر


منبع: سایت شعر ایران