فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 31 فروردین 1403

چه قدر پلک به راه تو به هم بفشارم

طارق خراسانی

دل عاشق شده ام در پی القابی نیست
بی نقاب است…، ورا حوصله ی قابی نیست
شب چه تاریک و به بَر، بوسه ی مهتابی نیست

دلبرم رفت و دلم رفت و دگر تابی نیست
ای دریغا که به لب جام می نابی نیست

شاخه آفت زده شد میوه ی کالی نرسید
حال زار است ! الی احسن حالی نرسید
روزِ ما رفت و بجز شام زوالی نرسید

حسرتم مانده و دستم به وصالی نرسید
کوچه ها خالی و دیگر دل شادابی نیست

ملت عشق کجا فکر نقابَ ند؟ ولی
جمله بر آتشِ عشقی که کبابَ ند ، ولی
بهر آبادی دل ها چه خرابَ ند، ولی

شب شد و چشم جهان در تب خوابَ ند ،ولی
سهم این منتظر خسته نظر ، خوابی نیست

سال ها طارقِ ما، کارِ دلم سوختن است
جان به لب آمدو کارم همه لب دوختن است
بر چنین قوم ریا معرفت آموختن است

گرچه سهم دل ما شعله برافروختن است
باز هم در شب من جلوه ی مهتابی نیست

همه شب از غم هجرت به سحر بیدارم
سال ها بی تو چه بارانی ام و می بارم
غم هجران دگرم بس…، مده هی آزارم

چه قدر پلک به راه تو به هم بفشارم
بر سر چشمه ی چشمی که دگر آبی نیست

یادم اصلن نرود دلبری و سروری ات
خنده هایت، همه آیینِ هنر پروری ات
تو بیا گوهر من ، طالبِ تو، گوهری ات

باز ای کاش که تکرار شود دلبری ات…
نازنین بعد تو … دیگر به دلم تابی نیست

مخمس با تضمین از غزل استاد حسین دلجویی گرانمهر

11 مرداد 1394 طارق خراسانی

بخش مسمط | پایگاه  خبری شاعر


منبع: سایت شعر ایران