فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 1 اردیبهشت 1403

کوثر سپیدنامه

تصویر تست
تصویر تست

کوثر سپیدنامه

یا امام رضا تو می دانی

سینه از اشتیاق لبریز است

موسم چشم های غمناکم

برگریزان فصل پاییز است

***

یا امام رضا دل خود را

با ضریح تو متصل کردم

تا نگیرم مراد، از حرمت

مطمئن باش بر نمی گردم

***

دیده ام این که خیل مشتاقان

از کران تا کرانه می آیند

گونه هایی که خیس از گریه است

بر ضریح تو باز می سایند

***

ای کریمی که از نگاه شما

کوثر التفات می جوشد

جان دلخستگان این وادی

زمزم از اشتیاق می نوشد

***

سر نهادم به روی پنجره ات

آنکه بر روی دیده ها باز است

آنکه در قاب آسمانی آن

انتشار سپید پرواز است

***

یا امام رضا دلم تنگ است

بغض ها در گلوی خود دارم

داغ حیرانی و پریشانی

بر دل از جستجوی خود دارم

***

خوب می دانم ای امام کریم

همه کس را عزیز می داری

ابرهای کرامت خود را

بر بیابان دیده می باری

***

رشته های نگاه ملتهبم

با ضریح شما گره خورده است

بال در بال کفتران حرم

عشقتان تا خدا مرا برده است

***

یا امام رضا مرا دریاب

زورق من اسیر توفان است

دست های من از میانه ی موج

در امید شه خراسان است

***

باز هم بار دیگر از آفاق

عطر شمس الشموس می آید

هودجی از گل و نسیم سحر

اینک از خاک طوس می آید

***

یا امام رضا تو می دانی

سینه از اشتیاق لبریز است

موسم چشم های مشتاقم

در هوایت گلاب آمیز است
2
باز کن پنجره را سمت باغ

شعله بزن شعله بزن در چراغ

شعله بزن در شب طولانی ام

پنجره ای باش به حیرانی ام

پنجره ای سمت افق های باز

سمت پرندینه ی راز و نیاز

سمت بهار و چمن و آفتاب

باز بتاب ای غزل من بتاب

چشم تمنای مرا نور باش

بارقه ای در شب انگور باش

نشئه ی صبح ازلی را بنوش

داد بزن باغ سراپاست گوش

داد بزن تا که جهان پا شود

در حرم عشق مهیا شود

نام بلند وطنم را بگو

کوبه کو و کوبه کو و کوبه کو

نام بلند وطنی کز ازل

هم قدح عشق و شعور و غزل

در گذر ثانیه ها جاری است

مثل غزل گرم سبکبالی است

نام بلند وطنی مثل نور

گشته روان سمت افق های دور

صبح که سر می زند از سمت دین

عزت ایران مرا هم ببین
3
ای هشتمین غریب غزلهای روشنم

زیباترین بهانه ی از عشق گفتنم

بر من بتاب بر همه ی واژه ها بتاب

خورشید پر فروغ من از شرق میهنم

ای ضامن نگاه پریشان آهوان

من آهوی که پر شده از تیرها تنم

من شاعری شکسته که در اوج بی کسی

بسته است بر ضریح شما قفل شیونم

در می زنند ای همه ی عشق و معرفت

بگشای در که باز منم … باز هم منم

ای نام پاک و روشن ات آیینه ی سحر

ای هشتمین بهانه ی گرم سرودنم