ستاره خدک
نام و نام خانوادگی: ستاره خدک
شهر: تهران
سال تولد: 1363
تحصیلات: فوقلیسانس حفاظت و مرمت آثار فرهنگی و تاریخی
آثار چاپ شده:
گروهی: چاپ 40 اثر در فراخوان هشتمین کتاب شعر سال انتشارات بابان
مستقل: مجموعه شعر
آدرس اینستاگرام: instagram.com/setareh.khadak.writer
بیوگرافی
ستاره خدک در 23 مهرماه سال 1363 متولد شد. از دوران نوجوانی نوشتن شعر را آغاز کرد و در مسابقات دانشآموزی چندین بار مورد تشویق قرار گرفت. از سال 1396 به شکل حرفهای به نوشتن شعر پرداخت و در سال 1400 در فراخوان هشتمین کتاب شعر سال انتشارات بابان 40 اثر او پذیرفته و چاپ شد. همچنین مجموعه اشعار وی در کتابی مستقل به چاپ رسیده است.
وی علاوه بر سرودن شعر در حوزه ترانهسرایی و نوشتن داستان نیز فعالیت دارد و دکلمهخوانی نیز انجام میدهد.
- راه تازه
بین این همه تکرار راه تازه پیدا کن
آتش قدیمی را در وجودم احیا کن
یک شب از همین شبها کنج دنجی از دنیا
با شراب و حافظ و شمع خلوتی مهیا کن
روبهروی من بنشین با نگاه پر معنا
در وجود خسته من شوق تازه برپا کن
خیره شو به چشمانم مثل روزگار قدیم
قلب عاشق من را بیقرار و شیدا کن
تا سحر کنارم باش با نوازش و بوسه
بر وجود احساسم معجز مسیحا کن
یک شب از همین شبها تا سپیده با من باش
بین این همه تکرار راه تازه پیدا کن
- آرزو
یه روزی دستی منو تو خاک گلدون میکاره
اینو بذری میگه که رویای گل شدن داره
روز رویایی من یه روزی از همین روزاست
توی خاک کاشته میشم بارون نمنم میباره
دوست دارم گلی باشم میون یک دشت بزرگ
نور خورشیدم برام شوق شکفتن میاره
با صبوری راهمو به سمت نور باز میکنم
عشق و صبر باشه دیگه محال که معنی نداره
گل میشم یه روزی و تموم میشه این انتظار
روز کنار خورشیدم شبم کنار ستاره
*. براساس ملودی آرزوها استاد محمد نوری
- نام تو
نام تو در شعرهایم آتش است
آتشی سوزنده مثل آفتاب
آفتابی روشن و داغ و تموز
میشود با بودنش غمهایم آب
نام تو در شعرهایم سادگیست
ساده مثل روزهای کودکی
کودکی کآرام و شاد و بی هراس
میدمد احساس خود در سوتکی
نام تو در شعرهایم مرهم است
مرهمی بر زخم های گمشده
گمشده در لحظههای پُرشتاب
نا امید از بودن مرهم شده
نام تو در شعرهایم مستی است
مستی ناب از شرابی بی نظیر
میدود آرام در رگهای من
میکند جان پریشم را اسیر
نام تو در شعرهایم همره است
همرهی در لحظههای زندگی
همرهیم تا انتهای این مسیر
بی هراس و سردی و دلخستگی
- ابر
خاطراتتو مرور کن
قطره بودی توی دریا
نگاهت به آسمون بود
تو سرت هزارتا رویا
آرزوت بود آسمونو
خونهی خودت ببینی
ابر بشی، قطره نباشی
بری اون بالا بشینی
میدونستی تنها راهش
اینه از خودت رها شی
دل بدی به تب خورشید
دیگه از دریا جدا شی
سختیو به جون خریدی
حالا توی آسمونی
صد بارم بیای به دریا
راه برگشتو میدونی
کاش منم مثل تو باشم
یه روز از خودم رها شم
اوج بگیرم از زمینو
مهمون آسمونا شم