فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 5 اردیبهشت 1403

به دیدن آمده بودم دری گشوده نشد / حسین منزوی

به دیدن آمده بودم دری گشوده نشد 

به دیدن آمده بودم دری گشوده نشد 
 صدای پای تو ز آنسوی در ، شنوده نشد 
 سرت به بازوی من تكیه ای نداد و سرم 
 دمی به بالش دامان تو غنوده نشد 
لبم به وسوسه ی بوسه دزدی آمده بود 
 ولی جواهری از گنج تو ربوده نشد 
 نشد كه با تو برآرم دمی نفس به نفس 
 هوای خاطرم امروز مشكسوده نشد 
 به من كه عاشق تصویرهای باغ و گلم 
 نمای ناب تماشای تو نموده نشد 
 یكی دو فصل گذشت از درو ، ولی چه كنم 
 كه باز خوشه ی دلتنگیم دروده نشد 
 چه چیز تازه در این غربت است ؟ كی ؟ چه زمان
 غروب جمعه ی من بی تو پوك و پوده نشد ؟
 همین نه ددیدنت امروز – روزها طی گشت
كه هر چه خواستم از بوده و نبوده نشد 
 غم ندیدن تو شعر تازه ساخت . اگر 
 به شوق دیدن تو تازه ای سروده نشد

حسین منزوی

غزل

پایگاه خبری شاعر

www.shaer.ir