فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 30 فروردین 1403

شاملو دوست ها بخوانند(نگاهی بر شعری از استاد احمد شاملو)

به نام خداوند بخشنده ی مهربان

با سلام خدمت دوستان و خوانندگان گرامی ..
این آخرین پست ارسالی من در سال 1390 به سایت شعر نو است.. از حضورتان در نوشته هایم بسیار سپاسگزارم و برایتان آرزوی موفقیت دارم.

این بار تصمیم گرفتم که شعر کوتاهی از یکی از شاعران برجسته ی معاصر ( چراغ درخشنده ی شعر سپید/از شاعران پخته و آگاه که کلامی دارد مبتنی بر فراز و نشیب های روح دار ذهن و از سوی دیگر مهیج و نگران کننده ) تفسیر و در آزمایشگاه نقد به اجرا در آورم امید اینکه مورد توجه سروران بزرگوار قرار گیرد…بیایید شعر را با هم بخوانیم

آن روی دیگرت
زشتی هلاکت باری است
ای نیم رخ حیات بخش ژانوس!

(استاد احمد شاملو)

خوب شعر را ابتدا خوب با هم مرور کردیم..یک شعر با سه جمله ی کوتاه.. همراه با ایجاز کلامی brevity word ساختار شعر ساختاری موزون و کوتاه است و کاملا چند بعدی همراه با ظرافت معنایی عمیق.از لحاظ ساختار و فرم ساختمانی structural formبه گونه ای طرح ریزی شده که در یک نگاه فقط یک تصویر را نشان می دهد اما دربرگیرنده ی چند تصویر با دیزاین طبیعی است…دقیقا نمی توان نقطه ی شروع یا اوج و اعتلای شعر را حدس زد..شاملو با بهره گیری از واژگان نه چندان پیچیده در بافت شعریPoet tissue به ارائه ی کلام خاص خویش پرداخته است.همان طور که در بالا ذکر کردم بار مفهومی عمیق و خواننده را گاه گاهی بین نوساان رفتاری هر جمله معلق نگه داشته.این یکی از خصوصیات بارز شعر شاملو ست.

از دیگر ویزگی های شعری وی اشاره می کنم به
1)پیچیدگیی زبانی در اکثر اشعار اوcomplex language
2)استبداد مفهومیmeaning desposition
3)پیروی از قواعد هنری following to Artistic rules
4)زبانی روح دار و جنبشیshaking and exhilarating language
5) ایجاد انگیزه های حسی مطلوبemotional motivation

خوب حال درباره ی ذات شعر صحبت میکنم…

اکولوژی شعر poetical ecologyمبتنی است بر یک سری ضوابط حاکم بر تمام سطوح مفهومی شعر در بافتی چند منظوره..این فضاسازی مقدار زیبا شناسی را در شعر افزایش داده ( در زبان یونانی به معنای دریافت حسی است.دریافتی است که از گذشته (ژانوس) در نگرش و تفکر نامحدود شاملو بیان شده ..

لازم به ذکر است تا بیان کنم که زیباشناسی به عنوان رشته ای فلسفی در قرن 18 پا به عرصه ی وجود گذاشت افلاطون در اندیشه ی زیباشناسی بر این عقیده است که زیبایی های هنری به زیبایی طبیعی برتری دارد و در این شعر این زیبایی هنری article beauty بر می گردد به درون مایه endoplasm شعر و نقطه ی عطف تفکر شاملو(همان تفکر مبتنی بر اسطوره که بعدا به آن اشاره خواهم کرد)

عاطفه گویی در شعر چندان از میزان بالایی برخوردار نیست(چون زبان تاحدودی خشن و تکان دهنده است) و این حالت با لحن و بیان خاص خود فضای شعر را بدون حرکتی به جلو می راند.. این حرکت نامرئی است.چون برای درک شعر و قوانین حاکم بر آن باید خود را در میان واژه هایش رها کرد و این همان رازی است که شاملو در شعر و اصول شعری خویش استفاده کرده است.(شاملو شاعری راز دار است)

خواننده باید به دفعات با واژه های شعر کلنجار رود(آن روی دیگر/زشتی/هلاکت بار/ نیم رخ/حیات بخش/ژانوس). و خود را با عوامل و حوادث کوتاه شعر درگیر می بیند.رفتارهای حسی گوینده یقینا در سطح درک و دریافت خواننده موثر خواهد بود..در حالی که به نظر من حس خواننده به ترغیب افتاده است به طوری که بین هر واژه نوعی حس پایان ناپذیری برقرار است و روح شعر را به موازات محیط پیرامون خویش به جنبش واداشته است.از سوی دیگر میتوان اظهار داشت که شاملو در برخورد با جریان فکری خویش و بیان هیجان روحی سعی بر این داشته تا احوال اجتماعی یک رویداد و نتیجه ی این حس را با ترکیب محصول زمان به شعر در آورد وی در حال عینیت بخشی به فضای درون مفهوم است همچنان که از سطر اول تا انتها نمایش داده شده(سطر اول محیطی را دربردارد نامعلوم به طوری که خواننده را در کانون مفهوم معلق نگه می دارد اما سطر انتها نوعی پایان ناپذیری است چون فضایی را در ذهن خواننده ثبت می کند که توام با غافلگیری است.نوعی غافلگیری که مقصدش کاراکتر شعر است(ژانوس) شخصیت اصلی شعرprotagonist

خوب حال بیایید از دید دیگری به شعر نگاه کنیم:

شاملو به شخصیتی اشاره دارد که نزد وی انعکاس دهنده ی رفتارهای خود آگاهی است و تاحدودی نسبت به این کاراکتر دیدگاه منفی دارد..کاراکتری که دربرگیرنده ی خوبی ها و بدی هاست.شاعر خواننده را به دنیای تاریکی ها و روشنایی ها /خوبی ها و بدی ها می کشاند و با خلق تصویری کوتاه در یک پرده به نوعی رویکرد دست یافته (هر خوبی یک بدی و هر بدی یک خوبی دارد/ پشت هر زیبایی یک زشتی و پشت هر زشتی یک خوبی است..)خلق جهان با تعادل است مثبت و منفی کنار هم.. نظام آفرینش بر پایه ی این اصل بنا نهاده شده…. پس جهان بینی شاعرانه کاملا محکم است. و این رسالت معنوی و فلسفی شاعر است که جهت شعر را همراه با اصول رفتاری قابل ضبط به تصویب رسانده است.

از سوی دیگر شاملو در شعر خود از تفکر اسطوره ای Mythological Meditation برخوردار است یا همان “آرکی تایپ”

“ارنست کاسیرر” فیلسوف آلمانی اعتقاد دارد” شاعران بزرگ کسانی هستند که در آثارشان بینش اسطوره ای به همان قدرت و وحدت باستانی فوران کند.”

بنابراین اصل نگاه خاص شاملو به هدف شعری خویش برمی گردد به شخصیت اسطورهای ژانوس

حال درباره ی ژانوس..ژانوس کیست؟؟

در اساطیر رومی ژانوس خدای دروازه ها/ مسیرهای ورودی/ خدای آغازها و پایان ها بوده است که دارای دوچهره یا دوسر است یک سر به آینده می نگرد (متمایل به جلو) سر دیگر به گذشته (متمایل به عقب) ژانوس برای نخستین بار مردم لاسیوم را با تمدن شهروندی آشنا کرد از این جهت بعد از مرگ به مقام خدایی دست یافت وی همچنین مردم خود را از تهاجم سابین ها نجات داده است و باعث پایان یافتن قتل ها و خونریزی ها گشته است.(پس می بینیم که شخصیتی زیبا و مثبت دارد) (نیم رخ حیات بخش ژانوس) بنابراین نگاه جهان بینانه ی شاعر در اینجا اشاره ی دارد به بایدهای قابل دید و کاملا پسندانه..این نیم رخ حیات بخش اشاره ای نیز دارد به آیین مقدس قوم ژانوس/صلح پایدار/عدالت و پایان جنگ.از طرفی دیگر ژانوس چون نوعی خدا به حساب می آمده نوعی نگرش کوته فکرانه ی مردمی را نمایش می دهد که به وجود روح خدای واقعی بی عقیده بوده اند.”قبل از میلاد مسیح”

(روی منفی چهره ی ژانوس)(آن روی دیگرت……زشتی هلاکت باری است) اما توجه کنیم که این چهره ناخواسته در ذهن شاملو چهره ای منفی است.مردی با دوسر که یک سر مثبت اندیش و دیگری منفی گرا(همان حس دوگانه که خداوند زیبایی را کنار زشتی آفریده است..حتی مولکولهای موجود در پدیده های حیات مثبت و منفی هستند و بدون هم استمرار نخواهند داشت.)

شاملو با محوری کردن این مضمون و داستان اساطیری سمت و رسالت پیام خویش را آن چنان عمیق به تصویر کشیده که ذهن خواننده را بارور کرده است.وی با بهره گیری از نگرش شاعرانه poetical attitude در بیان شاخصه های درونی شعر و اثبات نوعی درگیری لفظی نه چندان پیچیده بین سه جمله دغدغه های شاعرانه ی خود را با کشف افق معنایی تازه همراه با رسالتی کهن و نگاهی کاملا اسطوره ای به تجزیه و تحلیل واقعی ذهنی خود پرداخته است او جهانی پر رمز و راز عمیق و بلند همراه با روشنایی و تاریکی پیش روی چشم خواننده قرار داده ..

درآخر نظر شخصی ام را بیان میکنم:

(اشعاری که واقع گرایی را حمل میکنند حال در قالب هر گونه رفتار شعری و هر سبک خاصی و دربرگیرنده ی نوعی جهان بینی و رسالت عمیق شاعرانه اند و هم چنین مفهوم خویش را بر پایه ی تاریخ گذشتگان رنج ها و محنت ها وقایع سیاسی اجتماعی و ….. اظهار می کنند نسبت به اشعار زاییده ی توده ی بحرانی تخیل از قابلیت و جسارت بیشتری برخوردارند و شاملو این جسارت را در لای کلامش نهفته است..وی با حس و حال انقلابیِ ی خویش شاعری است کاملا آگاه و این آگاهی در شعرهایش تفاوت خاصی دارد و کاملا قابل لمس…

امید اینکه توانسته باشم گام کوچکی در جهت پیشرفت این فضای ادبی برداشته باشم هرچند من کوچک تر از آن ام .اینجا قطره ای هستم در یک اقیانوس بیکران

..باز هم قدر دانی می کنم از حضورتان و به خصوص آنهایی که همیشه به پست های ارسالی ام در این بخش از وبلاگ سایت اهمیت داده اند و حضور داشته اند…

شاد باشید و موفق
با احترام فراوان
چگنی زاده

بخش نقد ادبی | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو